آفتاب گردان !
صبح كه چشمات رو باز كردى اومدى پيشم با خوشحالى گفتى .... _ مامانى مى دونى من آفتاب رو آوردم ...!!!!! چى ...؟؟؟؟؟؟ _ من آفتاب رو آوردم كه صبح شد ... چه جورى اونوخخخخخت ....!!!!!! _ من بيدار شدم ديدم آفتاب داره غروب مى كنه وححححت (وقت) دوباره خوابيدم تا خورشيد قشنگ اومد !!!! سه شنبه ٣٠ ارديبهشت ٩٣ ...