دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

✿ــــ✿

پدر و دختری ...

1392/2/29 12:51
252 بازدید
اشتراک گذاری

هر شب با شروع بازیهای شبانه شما پدر و دختر , صدای خنده و جیغ و گریه و قهقهه است که به آسمان میرود ...

البته همیشه شروعش با اصرار و التماس شما ست , دست بابایی رو میکشی و با اصرار به بازی دعوتش میکنی . آخرشم که کاملا مشخصه که با گریه و جیغ و سر وصدا ختم میشه نیشخند چون هیچ وقت از تموم شدن وقت بازی راضی نیستی

در این بین من میمانم و انگشتی به دهان از نوع بازیهای شما دوتا ...

اولش که با بازیهای کاملا استاندارد شروع میشه مثل قایم موشک و دنبال بازی و خونه بازی ....

ولی دیگه امان از آخراش ....استرس دیگه من هر کاری می کنم که این بازیهای شما زود تر تموم شه

بازیهای عجیب و اکشنی که بابایی میکنه و تو هم که قربونت برم حسابی کیف میکنی و هنوز تموم نشده میگی دوباره ....تعجب

یکی از بازهایی که خیلی دوست داری اینه که روی زمین به پشت میخوابی و بعد بابا از بلوز میگیرتت و توی هوا حالت پرواز داری البته با ارتفاع کم ...

آنچنان کیفی میکنی که دیدنیست خیال باطل دستات رو از هم باز میکنی و ادای باز لایتر رو در میاری...

گاهی هم میگی من پروانه ام و پرواز میکنی ...

فقط میتونم بگم بیچاره اون بلوز !!

یکی دیگه از این نوع بازیها اینه که بابایی پاهاتو میگیره و روی دستات وایمیستی ...

اینقدر میخندی که هنوز بابا پاهاتو زمین نگذاشته میگی : دوباره ....

نوبت فوتبال دو نفره تون که میشه , اول توپ رو بهم میزنید ولی بعد نوبت توپ گرفتن از همدیگه ست 

اونوقته که بابا با توپ فرار میکنه و شما معمولا چهار دست و پا دنبالشی ...

در این جور مواقع هم خسارتی نیست جز پارگی شلوار شما که از زانو یک سوراخ به عنوان چشم ِ شلوار باز میشه نیشخند

وقتی با اخم نگات میکنم میگی : شلوارم چشماشو باز کزده خوب ...!!قهقهه

البته این اتفاق همیشگیه و خیلی هم به بازی با بابا ربط نداره یعنی چه بازی بکنی چه نکنی اصولا این بلا سر شلوارت میاد چون همیشه با زانو شیرجه میری همه جا ...!

وقتی هم که پیشی شده باشی که دیگه نور علی نور !

بعدم نوبت به خونه بازی میرسه که اونم خالی از حاشیه نیست و همیشه همراه با جیغ و سر وصدای فراوان است و در انتها با خراب کردن خونه های همدیگه و پخش کردن آجرها صورت میگیره 

از این کار واقعا لذت میبری و احیانا اگه اعتراض کنم که چرا همه رو پرت میکنید سریع تقصیر رو گردن بابایی میاندازی ...چشمک

گاهی بازی به همین جاها ختم میشه ولی گاهی نقاشی و کشتی گرفتن و .... در دنباله اش اضافه میشود

واقعا من موندم که خوبه پسر نیستی تعجب پسرای مردم خاله بازی میکنند با ماماناشون اونوقت دختر ما  ....ابله

در انتهای کارم که البته با جیغ و گریه تموم میشه , آخه رضایت نمیدی بابا بره و دوست نداری بازی تموم بشه و هر چی بابای بنده خدا میگه خسته شدم دیگه فایده نداره که نداره ....

آروم کردن شما یه ور مرتب کردن خونه ای که ... (چی بگم دیگه جنگ زده , چنگل .... ) میمونه برای من اوه 

و هر چی به دو طرف میگم خوب این اسباب بازیها رو جمع کنید بعد از پایان بازی . دو طرف اعلام میکنند که ما خسته شدیم قهر

در کپی برداری هم که استادی . وقتایی هم که خودت بازی میکنی و وسایلت رو پخش میکنی 

بهت میگم وقتی بازیت تموم میشه باید وسایلت رو جمع کنی ...

با لب و لوچه آویزون و دستانی به جلو انداخته که گویی یک خانه دو طبقه رو تکوندی میگی :

آخه من خسته میشم ...تعجب

میگم : خوب من خسته بشم اشکال نداره ؟

میگی : نه ... بیا با هم جمع کنیم پس ...!!

اینم غنیمت والا ...!!!!

 

 

پی نوشت : بفرماییـــــــــــــــــد ...  بستنی پلویــــــــــــــــــی میل دارید ...!!ابله

 

من نمیگم پلوییاااااا .....!!

شما به بستنی فالوده ای میگی بستنی پلویی ....قهقهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 اردیبهشت 92 12:51
ههههههههه

چه باااااااااااااااااااحال

چهههههههه با مزههههههههههههه

از دست این پدر و دختر ...

شما هم که نقش یه مامانی رو بازی می کنی که حرص می خوره

عززززززززززززززززززیزم، چقدددددر دقیق و جالب نوشتی ...

تسنیم گلی بزرگ بشه، می خونه و کیف می کنه، مثه ما که الان خوندیم و کیف کردیم ...



حرررررررص .....!!!
كمى تا حدودى ...

اوووووووَ....ه ....!! چقدر آيكون گذاشتى برام
دستت درد نكنه ..
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 اردیبهشت 92 12:53
خخخخخخخ

بستنی پلویی ...



عجب ذهن و تفکر خلاقی داره این دختر ...



و چه مامانی ِ بامزه ای هم داره این دختر ...



دوســــــــــــِــتون می دارم شدیدا ...




بستنى پلويى ميل ندارى شما ...؟
و چه دوست خوبى داره مامان اين دختر....!
مامان محمدمهدی
29 اردیبهشت 92 14:49
آخی یاد پسرم افتادم.بچه م عاشق خاله بازیه.عاشقا به تمام معنا
سلام دوستم
خدا حافظ آقای همسرتون باشه. و بازیهاشون با خانوم کوچولو مستدام.خیلی جالب و البته بعضاً خطرناک بودن بنظرم!!
راستی فلسفه اینکه میگه پلویی چیه؟علتشو کشف کردید؟


منم اصلا منظورم محمد مهدى گل و گلاب بود ديگه....
سلام خانم
واقعا ... قبل بازى اين دوتا بايد يه چهار قلى چيزى بخونم براشون
به اون رشته هاى توش ميگه . چون توى بستنى چوبيش خيلى بلند نيست رشته هاش اينم ميگه پلويى !!
مامان طهورا عسلی
29 اردیبهشت 92 15:20
منم بستنی پلویی میخوام......



قربونت عزيزم
ديگه هر وقت فالوده مى خورى ياد تسنيم ميوفتى
مامان سيد محمد سپهر
29 اردیبهشت 92 17:19
سلام عجب بستني پلويي خوشمزه اي.....حيف كه روزه ام وگرنه.....حتما بيان باغ پرنده هاي لويزان.. تماشا داره..


آ آ آ آخ ....!! قبول باشه خانمى
چششششششم
علامه کوچولو
29 اردیبهشت 92 22:03
سلاااااااااااااااااااام
اون تیکه ای که نوشته بودین پسرای مردم خاله بازی میکنند و...من دقیقا متوجه شدم منظورت محمد مهدی بوده که دیدم توو جواب کامنت مامانش نوشتین
جووووووووووووونم خوش به حال بچه های الان...بابا های ما اینقدر ابهت و جبروت داشتند که رومون نمی شد بهشون نزدیک بشیم ولی الان بچه ها کلی کیف میکنند بارها شده به رفتار اقایی با محمدباقر غبطه خوردم
************
میگم یه وقت بلوزش پاره نشه بخوره زمین عجب بازیهایی میکنه این دخملی!!!!به جان خودم قرار بوده پسر بشه توو لحظات اخر تصمیم گرفته دخملی بشه
/////////////
میگم حالا شلواراش دو چشم دارند یا همیشه یه چشمند؟
---------------
بستنی پلویی!!خوبه نمیگه ماکارونی... ما هم میخاییم البته از نوع شیرازیش
نوووووووووووووووووش جونتون

به به سلام دوست عزيز
كشته اين نكته سنجيتم
منم همين فكرو مى كنم اين تسنيم دختر دقيقه نوديه ....
اكثرا همون يه چشمين ...
بايد از اونايى كه پسر دارن پرسيد كه شلواراى بچه هاشون چقدر چشم در ميارن .....هههههههه فكر كنم تسنيم هم بره جزء ركورداراااااا ....
در عرض همين سه چهار ماهه چهار پنج تا شلوار سوراخ كرده....!!!
خدا همه پدرا رو حفظ كنه
مامان سيد محمد سپهر
30 اردیبهشت 92 8:26
پس حتما بيان نه عزيزم توي قفس نبود..


چقدر قشنگ ..
حتما یه روز میریم
ممنون خانمی
مادر کوثر
30 اردیبهشت 92 9:53


از دست این پدر و دخترا

شلوارش چشم باز میکنه

بستنی پلویی

اتفاقا کوثر دیروز هوس این بستنی فالوده ای های لیمویی کرده بود

وای از به هم ریختی خونه نگو که


آخخخخخخخخخخخخخی ... عسلم
وای وای وای ....
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
30 اردیبهشت 92 11:18
بستــــــــــــــــنی پلویی چه باحال امان از دست این بچه ها کلی خندیدم
ما رو هنوز جز دوستاتون نذاشتین ما شما رو لینک کردیم



عزیزم در اسرع وقت لینکت میکنم
مامان نرگس
30 اردیبهشت 92 15:31
چه باحاله
ولی بعضی وقتا واقعا"آدم دیگه حوصله نداره. مجبوری به بابایی بگی ولش کن بچه رو جیغ و داد نکنه.خودمو میگما


آی گفتی .....
مامان تسنیم
30 اردیبهشت 92 15:49
خوب باباها همین کارها را میکنن که دخترها عاشقشون میشن
همسری ماهم یه بازیهای خطرناکی با تسنیم میکنه اون هم کلی کیف میکنه
هرچی پیدا میکنه میره اول به باباش نشون میده صداش میکنه بابا ددا(همون بابا صدرا)


خداحفظشون کنه ....
پس همه گیره این موضوع
مامان ملیکا کوچولو
31 اردیبهشت 92 2:42
عزیز خاله چه بامزه بستنی پلویی مامانیش یه ماچ ابدار به جای من از روی ماهش.


عززززيزم . ممنونم خانمى
آيسان مامان ماهان
31 اردیبهشت 92 9:51
سلام مامان تسنيم جان ،هزار ماشالله دختر نازي داري و قالب وب و البته وب زيبايي ،با اين دخمل باباييتون تشريف بيارين برا هديه روز مرد تو پست ما نظر بدين ..منتظرم
_█████____████
___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█



ممنونم خانمى
چشم حتما ميام
مامان نیایش
31 اردیبهشت 92 12:08
عزیزم چه قدر خوبه که پدرها ی این دوره اینقدر با بچه هاشون باز میکنن واقعا عالیه و قابل تحسین .دیگه همینه دیگه مامانی بازی های دختر و پدر بایدم همین جوری باشه واقعا بابایی هم خسته نباشه خیلی خوبه خیلی
عزیزمی شیرین زبون بستنی پلویی کلی خندیم


خوبيش كه واقعا خوبه چون انرژى شون تخليه مى شه اين بچه ها.
من تا حد بازيهاى استانداردش موافقم
قربونت عزيزم لطف كردى
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
1 خرداد 92 9:22


صبح بخیر ...


سلام صبح شما هم بخير
راستى يه سوال فنى داشتم ...
آيسان مامان ماهان
1 خرداد 92 12:15
الهي چه خانوماي باكلاسي ،آفرين به سليقت..پيش پيش سيزدهم تقديم شما كه امسالم ميدونم همون 9 رو عملي ميكني...آخر سخاوت.....ممنون از حضورتون..بازم به ما سر بزنين


هههههه.... قربان شما....[چشمك]
حتما ميام
مامان سيد محمد سپهر
1 خرداد 92 13:39
تولد مولا امير المومنين امام رحمت ، حضرت علي (ع) بر همگان مبارك

روز پدر ، روز مرد ، بر مردان عزيز كشورمان مبارك..بر پدر تسنيمي هم مبارك...به روزيم


خيلى ممنون از تبريكتون
منم اين روز عزيز رو بهتون تبريك مى گم . انشالله همه پدر ها در پناه حضرت اميرالمومنين على (ع) باشند
چشم حتما ميام
مامان علی مرتضی
2 خرداد 92 0:15
دخترا بابابیین دیگه،بستنی پلویی اسم قشنگیه منم از این به بعد همین اسمو میزارم روی بستنی فالوده ای


ههههه... ما هم الان همه مون به فالوده ميگيم بستنى پلويى!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
2 خرداد 92 9:32
پستی که گذاشتم مال امروز صبح نیستش که، تاریخ ِ اولین کامنت که مال خودم هستش رو بخون ...


بـــــله دیدم ...
مامان نیایش
2 خرداد 92 10:52
سلام عزیز دلم ممنونم از حضورت و تبریکت منم به شما تبریک میگم این عید زیبا رو و آرزو دارم همه پدر ها مخصوصا پدر خوب و مهربون تسنیم گلم همیشه سالم باشن و سایه شون رو سر شما


سلام خاااانم
ممنونم ازت مامان نیایش گل ...
مامان محمد و ساقی
2 خرداد 92 13:53
بستنی پلویی


مامان محمد و ساقی
2 خرداد 92 13:54
ایشالله همیشه تو خونتون از این بازیها و جیغ و دادها و خنده های تسنیم جلن باشه.هیچی بالاتر و بهتر از شادی و بازی بچه ها نیست


خيلى ممنون عزيزم
چه دعاى باحالى ...
مطلع عشق
3 خرداد 92 0:02
سلااااااااااااااااااام عزیزم.......
عیدتون مبارک.......
بر شما و خانواده ی محترمتون مبارک........
میگم من با این فایر فاکس مشکل دارم..... آخه برا این پست چند روز قبل یه نظر قشنگ گذاشته بودم..... اما نیست

در هر صورت از اینکه رابطه پدر و دخترتون..... صاف و زلاله خوشحالم و تبریک میگم.........
مامانی جونم خیلی دعامون کنید.....
ویـــــــــــــژه و مخصوص


سلام دوست عزيز
عيد شما هم مبارك
تشكر خانمى از شما هم التماس دعا
امیر مهدی و عمی
4 خرداد 92 17:14
سلام
خانمی باید بیاد ببینید امیر مهدی بابای من(باباجونیش)چکار نمیکنه؟
اگه از بابای خودش یکم رودر وایسی داره از باباجونش اصلا هر بلایی که بخواد سر بابای طفلکم در میاره
هیچ کسیو برای بازی پیدا نکنه فورا رو گردن بابای مظلوم منه
البته رو میبینه که این کارارو میکنه
چند شب پیش یکدفعه ای رفته موهای بابامو میریزه بهم و انوقت میگه چطولی قلی
قربونشون برم همه کارشون تکه
سیده گلمو لطفا ببوسید


سلام خانم
منتظرم حالا ببينم براى روز پدر خونه تون چه خبر شده ....
قلى .....؟؟!!!!!!
عجب وروجكى ست اين قند عسل
شما هم برادر زاده عزيزتون رو بچلونيد
♥مامان آمیتیس♥
6 خرداد 92 1:22
سلام.....

خوبین؟ تسنیم جون خوبه؟ قربونش برم

آمیتیسم همینطوریه وقتی میگم اسباب بازیاتو جم کن میگه آخه خسته میشم بیا باهم جم کنیم

الانم که چند روزه وسایل و از تو کشوها و کمد در میاره میچینه رو تخت و دراورش میگه اتاقمو تمیز کردم، ببین چقد خوشگل شد اتاقم


الهههههههی ....
پس آمیتیسم از این جور خستگیها داره ...
♥مامان آمیتیس♥
6 خرداد 92 1:28
بستنی پلویی

خوب اسمی انتخاب کردی تسنیم جون


هههههه ....
عزززززیزم خیلی خوشحال شدم از حضور دوباره تون ...
الی
8 خرداد 92 13:37
این بستنی پلویی رو هستم


ستاره زمینی
19 مهر 92 9:21
عزیزم خیلی جالب بود .
گلم ما هم چنین بازی هایی را با ریحانه و باباییش داریم دخترا باباییند دیگه .
الهی سایه بابایی همیشه بالا سرتون باشه.
وای من عاشق بستنی پلوییم.


واقعاااااا.....!!! الان كه يه بازى جديد از خودشون در آوردن تسنيم فرار مى كنه باباش بايد با توپ بزنه بهش !!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد