توانمندیهای دختر ما
از یک سال و دو ماهگی که صاحب قلم و دفتر شدی تا به امروز دست به خلق آثار گرانمایه ای برای زندگی ما زدی که گاه باعث فرح و نشاط و گاها هم باعث مکافاتی برای ما شده و گاها نیز چاشنی اخم و تخمی هم به همراه داشته !
هر چند ما وقت مبارک را صرف طراحی و نقاشی با شما طفل یک سال و اندی مینمودیم ولی علاقه چندانی به این دفاتر رنگارنگ نداشته و به نوعی به حساب نمیاوردی ( ریز میدیدیشون ) در عوض آثار هنریت را روی دیوار خانه برایمان به نمایش میگذاشتی تا همگان از این آثار فیض برند ...
یادش گرامی منزل قبلی یک نقطه سفید تا قد شما بر روی دیوار نداشت .... بنده خدا افرادی که بعد از ما در آن منزل سکنی میگزیدند .... البته حیف بود چنین آثاری محو گردد و رنگ بخورد
این ابتکار بدین جا ختم نگردید و پس از طراحی روی دیوار نوبت به خلق اثر روی مبلها گردید تا کمی این مبلهای زبان بسته از یکنواختی بیرون آیند و رنگ و لعابی بگیرند ....
طراحی روی مبل را با خودکار شروع نموده و با ماژیک نیز تمریناتت را ادامه دادی تا در این رشته مهارتت تکمیل و مدرک لازم را کسب نمایی ...
پس از پایان این مهارت کمی نقاشی و طراحی روی چوب را آغاز کردی که صد البته با رو برو گشته و از خیر آن گذشتی ... بحمدالله و المنة
کمی بعد مفتخر نموده و قلم بدست شده و بطور جِد و به سرعت فوق العاده ای کاغذهای دفتر را منقش نموده و همین امر باعث بوجود آمدن کلکسیونی از دفاتر جورواجور در طبقه بالای کمد این جانب شده که عنقریب است کمد لبریز شود ...
پس از آن ابتکار جدیدی از شما رویت نگردید تا .... چند روز گذشته ( به گمانم چهارشنبه 30 مرداد بود ) که همچین نقش زیبایی را کشفیدیم ما :
پس از یافتن نمیدانستیم خوشحال باشیم یا ناراحت ... یا ...؟؟؟
از یک جهت باید مفتخر بود که دخترک ما که شما باشید قبل از سن چهار سالگی نقاشی روی پارچه را شروع نموده ...!! آن هم بدون پیش زمینه یا مثلا تقلیدی ...
و از طرف دیگر , ملافه نازنین تختت را به چنین روزی انداختی جنس به این خوبی را چه جور بیابم اندر این گرانی ها ....
گویا سفیدی بیش از حد این ملحفه چشمت را خیره کرده , نقشی بر گوشه اش نگاشتی تا اعلام کنی طراحی روی پارچه را نیز بلدی و البته اعلام آماده باشی , باشد برای همه ملحفه های خانه ما که از این پس مورد هجوم شما قرار خواهند گرفت خدا بخیر گرداند !!!
تاریخ دقیق این اثر را فقط خدا میداند
و اما ....
این طرح زیبا و جذاب را با پاستل جدیدت که جدیدا هدیه گرفتی , برایم به ارمغان آوردی و باعث شعف بسیــــــــــــــــــار من شدی
اون خانم خوش تیپ من هستم در کنار دخترک نازم که البته فکر کنم کمی اغراق آمیز تپل کشیده ای خودت را !! در کنار ساحل دریا مشغول آب بازی هستیم و گویا ساحلی که هستیم چمن هم دارد ! و پروانه ای زیبا در کنارمان و رنگین کمانی بالای سرمان و البته چیزی یر مورد آنچه در دست من است بیان نکردی من هم نمیدانم . به به ...! زیباتر از این چه میخواهم ....؟؟
پی نوشت : یک پست دیگر از شمال بماند طلبت !
پی نوشت بعدی : انشاالله این آخرین پستی است که نظراتش بدون تائید نمایش داده میشود !
پى نوشت بعدى تر : بالاخره مشخص گرديد آنچه در دستان من است يك " خوراكى " است كه گويا پدر گرامى براى ما خريدارى نمونده و به گفته شما يك برشى از " آناناس " است ! و آنچه در دستان شماست نيز تكه اى سنگ است و در آنجا نيز مشغول سنگ پرانى به آب دريا هستى ! در اطرافت هم چندين سنگ آماده براى پرتاب گذاشته اى !