دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

✿ــــ✿

نق و نق و نق و ......

1393/2/19 21:52
87 بازدید
اشتراک گذاری

يك مادرى رو تصور كن كه يه دختر ناز و ملوس داره كه تا اونجا كه ميشه تصور كرد پر انرژى و پر جنب و جوش حالا تا اينجاش خيلى خوب و عالى ......

ولى امان از وقتى كه به اين شلوغ كاريها و بپر بپرها نق نق و گريه هم اضافه بشه ........ آى هوووووووووااااار .......

فكر مى كنم مقتضى سنت باشه كه اينقددددددددر ادا دارى و به همه چيز ايراد مى گيرى بهانه هاى واقعا هيچ و پوچ كه اكثرشون هم دست من نيست ولى تو دلت مى خواد اونجورى باشه كه تو دلت مى خواد وگرنه گريه و زارى ست كه به هوا ميره . وقتى مى گم گريه يعنى گريه به معناى واقعى كلمه ....!!!!!!! 

حالا چند تا مثال نمى دونم بزنم يا نه ولى شايد برات جالب باشه ....

١_ دارى پويا تماشا مى كنى يك ساعت ديگه قرار خرساى مهربون بذاره كه عاشقشونى ، كه يك دفعه آنتن قطع ميشه ....

اولش يه كم نق كه چرا قطع شد ... چرا خراب شد من مى خوام خرساى مهربونو ببينم ...... يعنى تمام حدود يه ربع بيست دقيقه اى كه قطع بود گريه و زارى و بهووووووونه ......

٢_ مى خواى با خالدى برى بيرون عروسك كوچيك توت فرنگيت رو هم مى خواى ببرى  حالا نق و نووووووق كه يه لباس جيب دار به من بده كه بذارم توى جيبم هر جى مى گم لباساى بهاره ات جيب نداره هيچ فايده اى نداره .....

آخرش گفتى چطوره سيوشِرتم رو بپوشمگفتم هوا گرمه گرمت ميشه گفتى خب مى ذارم توى جيبش بعد سيوشرت رو دستم مى گيرم ....

خلاصه بعد از كلى اينور و اونور كردن گذاشتى توى كيف قورباغه ات !!

٣_ دارى فيلم بچگيت رو از توى مبايلم مى بينى گفتى اينو نمى خوام ببرش اومدم ببرم تا يه فيلم ديگه انتخاب كنى كه زدى زبر گريه كه چرا تو بردى من مى خواستم ببرم گفتم آخه خودت گفتى .....

چند بار موبايلم رو بستى و باز كردى و كريه كرديو آخرشم خودت نتونستى بيارى دوباره فيل رو دوباره برات فيلما رو آوردم كه ديگه شروع كردى با گريه و بغض حرف زدن .... تو منو دوست ندارى كوچولو بودم سرم داد نمى زدى مهربون بودى من ناراحت ميشم داد مى زنم توى سرت اصلا كارى باهات ندارم و .........

من خب فقط خواستم برات بذارم گفتم صبر كن تا بيارمش كه تو خيلى ناراحت شدى و اين حرفا رو زدى اينقدر گفتى كه سرم درد گرفت ........

٤_ اين يكى ديگه خيلى خنده داره ....!!!!!!

اومدى بهم گفتى مامان ببخشيد كه جيشم ريخت ....

گفتم اشكال نداره بيا بريم دشويىرفتيم با هم شرتت رو نگاه كردم ديدم خيس نشده گفتم اين كه خيس نيست

حالا گريه و زارى كه اين بايد خيس باشه چرا خيس نيست .....

اينقددددددر بهونه كرفتى .......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد