معادل استُپ !
ديشب با هم داشتيم عروسك بازى مى كرديم ( خدا بيامرزه پدر و مادره يكى از دوستات كه اسمش حنا خانم هست ، توى كلاست، كه باعث شد شيفته و دلباخته عروسك بشى البته كمى تا حدودى اين شيفتگى فراز و نشيب داره . القصه .... اين حنا خانم ما سه شنبه با عروسكى شبيه به عروسكاى خودت اومده بود كلاس همين امر باعث شده بود تا از پامونو بذاريم توى خونه عروسكات رو از من طلب كنى اونم نه يكى نه دو دوتا.... چهار تا !!!!! عروسكايى كه من مى خواستم بدمشون بيرون چون اصلا باهاشون بازى نمى كردى )
وسط بازى دستشوييت گرفت گفتى مامان من ميرم دشويى .... مامان واقعى مى گما .. اين بازى نيست .....
گفتم باشه برو .... مى دونم باشه ....
رفتى دستشويى و تا اومدى بيرون گفتى خب اِس تموم شد ....!!!!!!
چهارشنبه ٢٠ خرداد ٩٣
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی