١١٠
فندق كوچولوى شيرين من .....
امروز يه دختر كوچولوى ناز ١١٠ روزه اى ....
همچنان كم خواب و يه كم هم كم شير مخصوصا وقتى كه بيدارى خيلى كم شير مى خورى همه حواست به اينور و اونوره ....
آغون مى گى براى شعر مى خونى و حرف مى زنى مخصوصا با لوستر و پرده اتاق خواب !!
خواهرى هم كه هر روز باهات عروسك بازى مى كنه و صداهاى جديد بهت ياد ميده تو هم سريع ياد مى گيرى ازش و تكرار مى كنى .... الان بوووو ... كردن رو بلدى !
هر چيزى كه نزديك دستت بياد با حرص مى خواى بگيرى و بكنى توى دهنت حتى اگه كله خواهرى باشه !!! پتو لباسات عروسكات دست هر كى كه كنار صورتت باشه وقتى هم كه از دستت بيوفته يا درست نتونى اونو بكنى توى دهنت گريه هات به آسمون ميره .... يك جورى گريه مى كنى كه آدم وحشت مى كنه كه چه بلايى به سرت اومده !! آدم پشيمون ميشه از دادن جغجغه يا هر چيز ديگه بدستت !!
منو خوب ميشناسى خواهرت رو هم همينطور تا مى بينيش يك لبخند ناز تحويلش ميدى
اميدوارم هميشه لبت خندون باشه گل نازم
١١٠ روزگىت مبارك دختر قشنگم
الحمدلله