دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

✿ــــ✿

ماه مبارك رمضان

1395/3/19 22:32
79 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم برات مى گفتم وقتى نه ساله بشى ديگه مثل آدم بزرگا ميشى بايد همه كارايى كه ما انجام ميديم رو تو هم بكنى ... نمازات رو به موقع بخونى .... كه يه دفعه گفتى يعنى بايد غذا هم درست كنم ؟

گفتم نه .... منظورم كارهايى كه خدا ازمون خواسته انجام بديم دروغ نگى كار بد نكنى نماز بخونى روزه بگيرى ...

كه دوباره پريدى وسط حرفم گفتى : آخ جووون من آرزومه روزه .... 

متعجب گفتم چرا؟

گفتى چون ديگه راحت ميشم نمى خواد غذا بخورم !!!!!

هيچى ديگه صداى خندم همه جا را پر كرد ...!!!!!!!

************

توى اتاق با هم حرف ميزديم نمى دونم چه جورى كشيده شد به اينجا ، گفتى : من اصلا نمى خوام بزرگ شدم بچه بيارم ... يه اشاره اى هم به خواهرت كردى كه بغل دستت بود ...

گفتم چرا ؟؟؟

گفتى چون خيلى كار داره من نمى تونم خسته ميشم خودت بايد بياى كارام رو بكنى !!!

گفتم باشه من ميامكاراتو مى كنم

بعدم يه عالمه گريه كردى كه چرا مامانجون داره پير ميشه من دوستش دارم اون نبايد پير بشه بايد بياد با من بازى كنه منو پارك ببره

***********

پى نوشت : دو سه هفته اى ميشه كه خوندن نماز رو شروع كردى عزيز دل مادر

الحمدلله

چهارشنبه ١٩ خرداد ٩٥

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد