ای قاضی محترم .....
یادمه وقتی خالدی هم کوچولو بود مامانجون باهاش این بازی رو میکرد ولی حالا نوبت شماست
مامانجون بغلت میکنه و میگه :
ای قاضی محترم اجازه میدی من تسنیمم رو بخورم ؟؟؟؟
در حالی که بلند بلند میخندی و خوشحالی از اینکه مامانجون میخواد بخورتت میگـــــــــــــــــــــــــی ....
بــــــــــــــــــــــــله .
مامانجون هم اول از گوشات شروع میکنه که بخوره یه بسم الله میگه و تا شروع میشه صدای خنده هات تا فلک رفته .....
امروز داشتیم با هم خونه بازی میکردیم گفتی بیا پویا رو درست کنیم (آرم شبکه پویا ) !!!
سه تا از دایره ها رو گذاشتی کنار هم گفتی این شکلیه
یه دفعه بد جور هوس کردم دستات رو بخورم گفتم ای قاضی محترم اجازه میدی دستات رو بخورم ؟؟؟
همین طور که میخندیدی گفتی نه دستام ترشه بیا گوشوارمو بخور شیرینه ....!!!!
دیدم بهتر از هیچیه گوشوار هاتو خوردم تو هم که .....
بعد گفتی : اِاِ .... گوشواره هام نیست کــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
ما هم که خوشیم با این خوردنهای دست و پا و شیکمت .....
*****
قبلنا (یعنی شاید از وقتی یک سال و 8 یا نه ماهت بود به خودت میگفتی تسنیم گیلیدی!!!
میگفتی : " من تسنیم گیلیدی هستم "
الان این گیلیدی تبدیل شده به کی کیو ....!!!!
می گی : " من تسنیم کی کیو هستم "
تقدیم به تسنــــــــــــــــــــــــــــیم کی کیو مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
یه کم نشسته بودم با آی پد بازی میکردم .
بیشتر از یه کم که شد گفتی : آخه چقدر بازی میکنی ؟ چشمات درد میگیره هااااا....
*****
گفتی مامان برام شمشیر میخری ؟؟
گفتم : شمشیر برای چی میخواااای .....؟؟؟؟
گفتی آخه میخوام آدمای بدو بکشم ....
گفتم : آدمهای بد کجان مگه ؟؟؟
با دست به تلویزیون اشاره کردی و گفتی اونجان میخوام بکشمشون
*****
یک بازی جالب داری که با افرادی که وارد خونه میشن میکنی
هر کی (از بابا گرفته تا مهمونهای غریبه و آشنا ) بخواد وارد خونه بشه تا متوجه میشی داره میاد سریعا به سرعت برق میری یک جایی قایم میشی
اونوقت فرد وارد شده اول باید بیاد شما رو پیدا کنه وگرنه خیلی ناراحت میشی از دستش و میای بهش میگی اصلا من دوستت ندارم ..... حالا آشنا ها که دیگه فهمیدن ولی طفلک غریبه تر ها
سه شنبه اول اسفند 91