دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

✿ــــ✿

تازه ها

1392/2/16 19:30
313 بازدید
اشتراک گذاری

الهی من قربون اون آی کیوت بشم که می شینی جلوی آیپد گوله گوله اشک میریزی گریه

که باز لایتِر از توی آیپد بیاد خونه مون تا باهاش بازی کنی ....!!ابله

البته میدونم منظورت چیه ...از خود راضی می خوای به یه زبون دیگه بگی برام باز لایتِر گنده بگیر !

خداییشم اینقدر توی آیپد واقعی به نظر میاد که آدم دلش میخواد بغلش کنه ...بغل

http://mahsae-ali.blogfa.com

 

از دست باباجون (بابای من ) فرار میکردی . کلی ذوق زده و هیجانی بودی گفتی :

اگه نتونستی منو بگیری ...قهقهه

http://mahsae-ali.blogfa.com

 

برای روز مادر این نقاشی رو برای مامانجون کشیدی

بالاشم با نارنجی نوشتی " برای ... خانم " آخه مامانجون رو دو سه ماهی میشه به اسم صدا میزنی ...مژه منم کلی کیف میکنم از این کارت

با تکه های چوب برش داده شده روی  صفحه که از جنس چوپ پنبه است با میخ می کوبی  هر چی بخوای درست میکنی ... این بازیه خیلی جالبه از نمایشگاه برات خریدم

http://mahsae-ali.blogfa.com

 

12 اردیبهشت (پنجشنبه ) بردمت نمایشگاه کتاب تا از فضای اونجا لذت ببری از خود راضی ولی خوب خیلی زود خسته شدی

بعدشم چون قدت نمیرسید که کتابها رو تماشا کنی همش آویزون من یا خالدی بودی !

با اینکه حدود دو ساعت بیشتر اونجا نبودیم ولی حسابی کلافه و خسته بودی و همش میگفتی بریم من کتاب نمی خوام ...قهقهه

تا رسیدیم نزدیک خونه , آنچنان شروع به دویدن و بالا و پایین پریدن کردی که انگار همین الان از در خونه زدیم بیرون برای رفتن به گردش ...!!!

برای فرار از سوژه شدن ...

 http://mahsae-ali.blogfa.com

 

پی نوشت :  اسم این بازی , بازی میخ و چکش است 

 

 

پی نوشت بعدی : تسنیم : مامان اون چیه که قهوه ای و سفیده ...؟

من: اِ ....م ...  بستنی ....؟؟

تسنیم : نـــــــــــــــــــــه ....

من : شکلات ...؟

تسنیم : نه .... مال میوه ایه ... (منظور اینکه جزء میوه هاست )

من : آهان ... نارگیله ....؟

تسنیم : بــــــــــــــــــــــــــــــــله ....هورا خوب حالا به من نارگیل بده ...نیشخند

من : وااااا .... تعجب نارگیلم کجا بود ...؟؟

در نهایت از توی یخچال چند تا تکه نارگیل سفت شده  (خوشبختانه بود وگرنه ....گریه) دادم دستت واقعا موندم چه جوری داری می خوری ...؟؟تعجب

دوشنبه 16 اردیبهشت 92

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

تک خاله کوثر جونی
15 اردیبهشت 92 20:27
ههههه.... چه بامزه

جا داره دوباره بگم که: بچه های دهه هشتادی و هزار دردسر ...!!!

خخخخخخخ، ، ، از اون حرفا بودا.

هر چی پیدا کردم نبود

عززززیزم، آخه تو چقدر شیرینی

.... جون، حالا واقعا بخاطر من آپیدی یا قصد آپیدن رو داشتی؟!



امضا: آبجی کوچیکه!

چه خوب یادته ها .... آفرین ..
میخواستم اینا رو بنویسم که اون موقع اصلا نمایشگاه رو یادم رفت بعد که رفتم دوربینم رو دیدم یادم اومد چی می خواستم بزارم ...
تک خاله کوثر جونی
15 اردیبهشت 92 20:28
اهم اهم ...

با گوگل کروم اومدم ...


به به ...
کشفش کردی خانـــــــــــــم ...
خواهر فرناز
15 اردیبهشت 92 22:25
سلام
چه نقاشی خوشگلی دست گلت درد نکنه تسنیم جون برای مامانی نقاشی کشیدی
ای بابا تو هم که میری نمایشگاه نمیسازی؟


سلام
خيلى ممنون عزيزم
بله ديگه زود خسته ميشن و كلافه
آخه يه دفعه هم هوا آفتاب و گرم شد شايد اينم مؤثر بوده
از خونه كه راه ميوفتاديم هوا ابر و خنك بود وقتى رسيديم اونجا يه دفعه آفتاب و گرم شد
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
15 اردیبهشت 92 22:47
امیدوارم همیشه دوربینت رو نیگا کنی، تا هی آپ کنی ... ما هم هی بیاییم و اینقدر نظر بذاریم تا نفسمون بند بیاد

خخخخخخخ ... توی عکس آخر که فرار نکرده از سوژه شدن، چرا نذاشتی سرشو بالا کنه، بعد عکس بگیری؟!!!

می ترسی چشم بخوره ...؟!!!

یعنی می خوای بگی: چشم ما شوره؟!!!

یعنی تو نباید بذاری ما این گل دختر رو به صورت update ببینیم؟!!!

حال کردی؟ ...، دعوات کردما

هههه، خیلی خندیدم، نوشته بودی: همش آویزون من و خالدی بودی !

یعین می خوای بگی: کوثر هم بیاد، آویزون منو خواهری میشه؟!!!

یعنی می خوای بگی: نبریمش؟!!!

بازم دعوا ...

عجــــــــــیجم، حالا گریه نکن ... بیا بغلم


تسنيم اومده مى گه چرا مى خندى ....
خودش نمى زاره ازش عكس بگيرم باور كن ...!!
توى نمايشگاهم هر كارى كردم نيومد مى رفت پشت خالدى قايم ميشد

بله ديگه اينو نوشتم تا درس عبرتى باشه براى همگان ....
تو فعلا تا چند تا دعوا جا دارى منو بكنى ... راحت باش عزيزم ...
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
15 اردیبهشت 92 23:00
دعوا واسه چی آخه

اصصصصصصصصصصصصلا

ا وا ... شکلک ها چرا اینجوری شد ...؟!!!!!!

اَه ...


چه جورى شد ....؟؟؟؟
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
15 اردیبهشت 92 23:02
خییییییییلی نقاشیش باحاله ... تازه همسری هم دید



مامانم گفت قابش مى كنم مى زنم به اتاقم ...!!
مامان آینده یه فسقِلی (تک خاله کوثر جونی)
16 اردیبهشت 92 0:49
... جون، آهنگ ِ جدید وبلاگم رو تقدیم می کنم به تو ...

آیکون ِ بغل که حذف شد،

اما من دوست دارم بغلت کنم




عزیزم ممنونم ازت ولی من اهل آهنگ و اینا نیستم
مامان محمدمهدی
16 اردیبهشت 92 8:01
سلام
از داشتن آی پد راضی هستی؟دلم میخواد یکی برای محمدمهدی بگیرم تا باهاش بازی کنه اما میترسم پشیمون شم!!
اسم این وسیله یا بازی چیه که از نمایشگاه خریدی و غرفه ای که ازش خریدی؟
خوش به حال مامان جونیش که هدیه گرفته اونم اثر هنری خود خانوم گلو


سلام مامانى گل درباره آيپد ميام اونجا بهت مى گم
اسمش بازى ميخ و چكش ، خيلى بازى قشنگ و جالبيه حالا امروز اگه فرصت كنم عكساشو اضافه مى كنم
والا سالن چند بود رو يادم نمياد ولى سرش نوشته بود بازيهاى فكرى و كل سالن همش سى دى هاى آموزشى و پازل و بازيهاى فكرى بود خمير بآريا هم اونجا بود پايينتر از سالن كتاباست يعنى بايد از پله ها حسابى پايين بياين
مامان سونیا
16 اردیبهشت 92 9:17
ای جانم قربون اون دستای کوچولت برم که برای مامانی نقاشی کشیدی عزیزم
اخه نمایشگاه کتاب و خستگی
من اگه هر ده روزشم برم خسته نمیشم حیف که رهم دوره و مرخصی هم خبری نیست نمیتونم برم
اون بازی هم خیلی خوب بود از کجا تهیه کردید مامانی فکر کنم سونیا خوشش بیاد براش بگیرم


سلام ....
منم از نمايشگاه خيلى لذت بردم با اينكه زمان كمى اونجا بودم
از نمايشگاه گرفتم عزيزم
درسته خيلى جالبه از سه سال تا ٩ ساله
حالا بازم ازش عكس مى گذارم
سونياى عزيز و عاشق كتابم رو ببوسيد
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 اردیبهشت 92 9:35


بیدار شو آبجی ...


بیداریم بابا ...
این همه نظر تائید کردم ...
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 اردیبهشت 92 9:37


پس بیداری!


بیدارِ بیدار ....!!!!!
مامان نیایش
16 اردیبهشت 92 10:59
سلام عزیزم شما بیداری ؟ آفرین بابا !!کارتون درسته
چه قدر اون نقاشی خوشگله تسنیم گلی آفرین دستت درد نکنه گل دختری
اون بازی که براش گرفتی هم حرف نداره خیلی قشنگه کاش بتونم پیداش کنم به نظر م نیایش هم حتما خیلی خوشش میاد
قربون اون انرژیت دخمل ناز همیشه شاد باشی


خیلی ممنونم عزیزم
من میبینم اگه تلفن داشت روی جعبه اش براتون میزارم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 اردیبهشت 92 12:18
این چه کاریه آخه...؟

خب 3 تا قطعه دیگه هم اضافه ش می کردن بشه 100 قطعه دیگه!!!

گدا بازی در آووردن اینا... ایشششششششششش ... این دیگه چیه؟!!!

روشون شد 97 قطعه بفروشن به مشتری؟!!! خیلی زشته واقعا!!!

هههههههههه ...

دارم مشتری پَـرونی می کنما ...



پس ...جان، این دخملی راست می گفته، کتاب نمی خواسته، بازی های فکر و اینا می خواسته !!!

حتما هم اینو اول ِ کار واسش خریدین و دادین دستش، اون هم گفته بریم خونه ...

اینجور مواقع باید هر چی واسه نی نی ت خریدی رو بذاری آخر سر بهش بدی یا اینکه تو خونه بهش بدی ...

(همچین نوشتم، هر کی ندونه فکر می کنه ننه ی 5 تا بچه هستم و دارم تجربیاتم رو در اختیار شما قرار میدم)


بله دیگه دقیقا ...
ما اول رفتیم بازی فکریها رو گرفتیم تا این جعبه رو دید گفت من اینو میخوام ...!!!
بعدشم گرفت دستشو ...
مهلت نمیده که بابا ...!!
سر کتاب هم دیگه گفت بریم خوبه باز کتاب شنگول و منگول رو دادم دستش یه کم آروم شد ...
میگم نکنه 4 پنج تا بچه داری رو نمیکن ...
امیر مهدی و عمی
16 اردیبهشت 92 12:19
ای جانم نازنین
ملم جون قربونت بره عزیز دلم
نقاشیتم خیلی قشنگه مطمئنا یکی از نوابغ آینده ای
مامانی خیلی بازی آموزشی جالبی گرفتید

از نمایشگاه گرفتید؟


عزیزم خدا نکنه نازنین
ممنونم ازت
بله خانمی از نمایشگاه گرفتیم ...
خیلی جالب و سرگرم کنند ست مخصوصا میخ و چکشش که تسنیم عاشقشه ...
بزارید ببینم روی جعبه اش تلفنی چیزی داره . بپرسید شاید بتونن ارسال کنند براتون
سه مدل از این داشت یکیش باز یه مدل دیگه بود یکیشم حروف الفبا و اعداد برای کلمه نوشتن خیلی خوب بود
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 اردیبهشت 92 12:33
شایدم داشته باشم


چی رو ....؟؟
آهان بچه رو ...!!!
حرفه ای حرف میزنی ..
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 اردیبهشت 92 12:42


یک عدد خصوصی ...


بله ....
پاسخ دادم
مامان محمدمهدی
16 اردیبهشت 92 13:25
ممنون خانوم از توضیحاتتون
چه دخمل خوش اشتهاییه، نارگیل هوس میکنه


خواهش مى كنم تجربه اى كه داشتم در اختيارتون گذاشتم
موفق باشيد
مامان علی مرتضی
16 اردیبهشت 92 16:37
سلام عزیزم خوبین؟منم دوست دارم برم نمایشگاه کتاب به نظرت ارزش داره از شهرستان پاشم بیام قیمتا چ جوری بودن،چیزای آموزشی واسه 2 ساله ها داره>اینم بازی رو چند واسه تسنیم گرفتی.چقدر سوال پرسیدم شرمنده:


ميام پشت عزيزم ،
علامه کوچولو
16 اردیبهشت 92 19:03
جووووووووووونم
اون وقت اسم مادرتون چیه؟هر چی سعی کردم بخونم متوجه نشدم
اگه فهمیدی اون سبزه چیه؟منم میخام
بااااااااااااااااااااازیش خیلی قشنگه منم هوسیدم ولی فکر نکنم اینجا ها پیدا شه
نمایشگاااااااااااه خوش بگذره


ههههههه .... همون سه نقطه ست دیگه ....!!!!
کدوم سبزه ...؟؟؟
من ببینم تلفن داره روش یا نه ...
امیر مهدی و عمی
16 اردیبهشت 92 20:41
سلام مامانی ممنونم
به ما سر نمیزنید
مگه ما بیایم احوال پرسی اگه نه که شما مارو فراموش کردید

سلام عزیزم ...
باور کن من همش میام سر می زنم بلکه یه پست جدید ببینم ...
ولی شرمنده خصوصی گفتم براتون ((=
علامه کوچولو
16 اردیبهشت 92 21:57
سلاااااااااااام
ممنون از ادرس و شماره ای که لطف کردین
برای قهوه ای و سفید مگه تسنیم چیزی رو نشون داده بود ؟!!شوما حدس زدین ...الانم اگه گفتی اون سبزه چیه


سلام
خواهش میکنم ...
نه خوب تا گفت میوه ست فهمیدم دیگه ...!!
سر کار میزاریااااا ....
خواهر فرناز
17 اردیبهشت 92 0:38
از دست تو تسنیم خانوم چه کارایی بامامانت میکنیا
مبارک بازی جدیدت باشه
مامانی گل شما که رفتین نمایشگاه کجاش چیز مناسبی داشت منم برم ببینم وبرای فرناز بخرم
اگه چیزی دیدین یا چیزی به ذهنتون اومد بهم بگین
ممنون


سالن بازيهاى فكرى حتما بريد و غرفه كتابهاى بنفشه خيلى عاليه حتما بريد
مطلع عشق
17 اردیبهشت 92 6:43
سلام مامان خانم........
رفتم یه فایر فاکس فارسی دانلود کردم فقط به خاطر شما....
اما چند وقتیه حس نت اومدن ندارم.......
و همین که وبتونو اونجوری نمیتونم باز کنم خورده تو ذوقم.....

کلا که حالم اصلا مساعد نیست.... خییییلی برام دعا کنید خواهشا


سلام خانم ....
عزززززززيزم ... ممنونم ازت
ايشالله كه رو به راه مى شيد ... منتظر پست جديد از كربلايم
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
17 اردیبهشت 92 8:36


صبح بخیر ...


ااااااووووو. وَه ....!!!
بابا سحرخيز
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
17 اردیبهشت 92 9:39

با تک خواهری و کوثر داریم میریم نمایشگاه کتاب ...



بای بای


خوووووووووش بگذره .....
ببينم آماده اى براى بغل كردن كوثر .....؟؟؟
خواهر فرناز
17 اردیبهشت 92 10:03
میشه بگین سالن بازی فکری وغرفه کتاب های بنفشه کجای نمایشگاه است؟یعنی راهرو چند یا از کدوم طرف باید برم توهمون قسمت کودکه؟


ببين من اصلا شماره سالنشون رو يادم نمياد ولى بپرسى از مسئولين اونجا بهت مى گن
خواهر فرناز
17 اردیبهشت 92 10:14
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
تسنیم جون کجاست؟خوبه؟


خيلى ممنون ...
بله خوبه ... مشغول خودن صبحانه
مادر کوثر
18 اردیبهشت 92 10:16
عزیزممممممممممممممممممممم

دخترک شیرین و مهربونم

باهوشمممممممممممم

بازی جدیدش مبارررررررررررررک

ما که اصلا فرصت نکردیم تک تک غرفه ها رو بگردیم

خیلی ممنون ...
شیرینی از خودتونه ....!!!
معلومه با این فسقلی ها نمیشه زیاد چرخید ...
مادر کوثر
18 اردیبهشت 92 10:17


گفتم به روزم؟!

قاطی کردم


نگفتی ...
ولی اوووووومدم ببینم ...
مامان محمد و ساقی
18 اردیبهشت 92 16:32
برام جالبه که با اینکه دختره ولی به باز علاقه داره.
ای جان نقاشیشو ببین.خوب هم تفسیر میکنه برات


براى منم خيلى جالبه ...
ممنونم از حضورت مامانى جونم
خواهر فرناز
18 اردیبهشت 92 20:04
سلام تو سایت نمایشگاه اسم ناشر بنفشه نیست؟
چرا؟


هههههه ... منم الان دقت کردم انتشارات قدیانی همون کتابهای بنفشه ست ...
گفتم چقدر اسمش آشنا بوداااا ....!!!
مامی امیرحسین
20 اردیبهشت 92 21:12
خبر نداری با 1عکسی که گذاشتی مارو تا نمایشگاه بردی و 3-4 ساعت چرخوندی!!! تازه آخرشم باب میل نبود نگرفتم! بله میخ و چکش رو میگم!!!

اصولا"دنیای مجازی بدجوری با دنیای واقعی گره خورده!!



وااااقعا.....!!!
خوب چرا نگرفتين ؟
البته به درد الان اميرحسين كه نمى خورد ... سه سال به بالاست
مامان ملیکا کوچولو
21 اردیبهشت 92 1:28
سلام.از اشناییتون خوشحالم. ملیکای من هم متولد 88/8/8 با افتخوار لینکتون کردم. چون دخترهامون همسن هستند،دوست دارم تجربیاتتن را بدونم. دختر نازتون را ببوسید.


سلام
چه جالب 4 روز از تسنیم کوچکتره ...!!
ممنونم عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد