چقدر شیرین است ...
چقدر شیرین است . از عسل هم شیرین تر ...
شیرین تر از عسل هم وجود دارد؟ داشتن تو برایم از آن هم شیرین تر است
شیرین است وقتی دختر شیرین بیانم مرا به نوشتن دعوت میکند
شیرین است وقتی از من می خواهد بنویسم (بیویسم)
و من می نویسم " بابا " شاید از همه چیز آسانتر باشد
شیرین است وقتی میبینم به تقلید از نوشته من کمی پایینتر اول دو نقطه میگذاری و بالای سرش دو الف می گذاری و بعد دو خط به عنوان ب را به آن میچسبانی
میدانی چقدر شیرین است نگاه معصومت و لبخند انتظارت ؟
انتظار تشویق , انتظار چلانده شدن , انتظار در آغوش کشیده شدن
و من بی تامل , بی درنگ در آغوشت می گیرم و ...
تو عشق منــــــــــــــــــــــــــی
فدای انگشتان کوچکت , فدای نگاهت و فدای " دوباره " گفتنت
شیرین است چهره رضایتمندت از تشویق شدن , از برنده ( پرنده ) بودن
تقاضای " دوباره " ات را اجابت میکنم و این بار می نویسم " مامان "
چه حسی دارد " مامان " نوشتنت ؟
به انتظار می مانم تا بنویسی ....
دفتر را روبرویم می گیری ...
منم و یک عدد تسنیم
منم و یک عدد " مامان "
منم و دستهای باز تسنیمم
منم و دست نوشته دخترک سه سال و هشت ماه و چهارده روز و سه ساعتم !