دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

✿ــــ✿

اعتراف نامه و ....

1392/7/13 20:24
238 بازدید
اشتراک گذاری

 

امشب شب شهادت دردانه حضرت ثامن الحجج (ع) هست ....

شهادت جوانترین امام شیعیان حضرت امام جواد (ع) را تسلیت عرض میکنم

در میان حجره یا رب کیست غوغا میکند

شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا میکند

همسرش از فرط شادی و شعف کف میزند

زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا میکند

 

totalgifs.com barrinhas gif gif l15.gif

 

ما هنوزم  وقتی موهات رو شونه میزنیم  و موهای کوتاه بلندت رو  لمس میکنیم آهی از نهادمون بلند میشه ...

شما هم برای تغییر جو , فوری دلداری میدی که غذاهاتو تند تند میخوری تا موهات زودتر بلند شه !

فردای اون روز که دسته گل به آب دادی ,  یه دسته موی دیگه از زیر مبل پیدا کردم  تقریبا همون اندازه که از لای موهات در آورده بودم ابرو

موقع شونه زدن موهات گفتی :

مامانی آخه مامانا نباید بچه ها کار بد میکنن عصبانی بشن ....

گفتم : چرا بچه ها  خب کار بد میکنن ...؟؟سوال

گفتی : رو سرشون یه چیزی میوفته ... تعجب منم بچه ام دیگه ... هی چیزی میفته تو سرم !!!!قهقههتعجب

بعدشم گفتی : میخواستم انتحام (همون امتحان ) کنم ببینم چه جوری موهام میریزه ...!!!تعجبخنده

ما رو میگی ... خندهقهقهه

گفتم خب حالا دیگه از این امتحانا نکن خواهشا ....

تااااازه .....

امروز یه اعتراف دیگه هم کردی  اونم بدون هیچ آماده سازی قبلی بنده از خود راضی

از دستشویی آورده بودمت بیرون و اومدم شلوارت رو پات کنم که یه دفعه گفتی ...

مامانی من از این شلواره خوشم نمیاد ... دوسش ندارم ... پاره اش می کنم ...!!قهر

حالا می دونم عاشق شلوار پلنگی ات هستی خیلی دوستش داری همیشه تا در کشوت رو باز میکنم تا شلوار برات بردارم اینو بر میداری . این شلوار رو مامانجون برات خریده بودن , بخاطر همین مسایل همین جور مونده بودم که باز چی کار کردی ...

گفتم : مگه شلوارت رو پاره کردی ....؟؟

گفتی : خب دوسش ندارم نمی .. خوااا .. مش ....

هرچی گشتم نفهمیدم کجا رو پاره کردی بالاخره خودت نشونم دادی ...

دیگه این دفعه ناراحت شدم از دستت فکر کردم دوباره رفتی سراغ قیچی ...

گفتم : کی این کارو کردی ؟ عصبانی

دوباره بغض کردی و گفتی : همون روزی که موهامو قیچی کردم ....

تو دلم گفتم خب .... پس مال همون روزه

احتمالا حواست نبوده قیچی به شلوارت خورده بعد برای اینکه من ناراحت نشم میگی این شلوار رو نمیخوام پام نکن ... دوسش ندارم

فقط نمیدونم چی شد بعد از چند روز یه دفعه اعتراف کردی آخه اصلا معلومم نبود شاید اگه نمیگفتی من حالا حالاها نمیفهمیدم

 

totalgifs.com barrinhas gif gif l15.gif

 

پنج روز پیش , شب موقع خواب برات قصه خلقت حضرت آدم رو گفتم  و اینکه ابلیس که سالها عبادت خدا رو کرده بود چه طور نافرمانی کرد  و از درگاه خداوند رانده شد و بعد قصه میوه ممنوعه ای که حضرت آدم با وسوسه شیطان خورد و از بهشت بیرون آمد و به درگاه خدا توبه کرد ...

وقتی داشتم از وسوسه های شیطون میگفتم که حضرت آدم رو تشویق به نزدیک شدن به درخت ممنوعه میکرد خیلی حرصت گرفته بود و مرتب زیر لب میگفتی  شیطون بدجنس ....عصبانی

فرداش ازت پرسیدم تسنیم قصه دیشب خوب بود ؟

ما یه جمله گفتیم .....  آنچنان عصبانی شدی از دست شیطون...

گفتی : دیگه به من قصه شیطونا رو نگو .... قصه درختم نگو .... من شیطونا رو دوست ندارم ....عصبانی

 

 

totalgifs.com barrinhas gif gif l15.gif

 

الان چند روزه از فرشته بودن خسته شدی و الان هر روز یه چیزی هستی گاهی هم میای از من میپرسی که من دوست دارم کدوم باشی ....!!!

پروانه . زنبور . اردک . فرشته . عقاب و ... هر چی که بال داشته باشه

پریروز پروانه بودی ... دیروز زنبور حالا امروز خسته شدی میگی دوست داری اردک باشم ...!!!خنده

احتمالا فردا نوبت عقاب باشه !!

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

خواهر فرناز
14 مهر 92 1:24
عزیزم چه حرفایی زده شیطون بلا
خوب راست میگه دعواش نکنید چرا شما مامانا منتظرین ما کار بدبکنیم دعوامون کنید
اینم تجربه است منم داشتم ولی مامانم حساسیت نشون نداد از سرم افتاد
وقتی ميرم وب بچه ها را میخوانم تقریبا من تمام کاراشون را امتحان کردم اما مامان وبابام حساسیت نشون ندادند از سرم افتاده
میگن عاشق لوازم آرایش بودم یکی دوبار زدم ورژخراب کردم مامانم هیچی نگفته الان ازش متنفرم به هیچ عنوان حاضر نیستم ازش استفاده کنم مگر مهمانی یا عروسی باشه به اجبار
شاید اگه دعوام میکرد منم مثل هزار تا دختر دیگه بودم وهر روز با یه شکل وقیافه
خدایا شکرت
نگفتم دعواش میکنی ولی سر درد ودلم باز شد نوشتم تا بقیه مامانا هم بخوانند


بامزه درد و دل كردى ... درسته عزيزم ديگه آدم بچه دار بايد دلش اندازه دريا باشه ....
تسنيم خودش وقتى يه كار بد مى كنه عذاب وجدان ميگيره و چون منو خييييييييلى دوست داره از اينكه من ناراحت بشم خيلى ناراحت ميشه
سمیرا
14 مهر 92 11:17
ای جانم
خیلی جالب دلیل میاره
خدا حفظت کنه دخمل جیگری
خصوصی


آره منظورش اين بود "يه دفعه يه فكرى اومد به ذهنم ..." ميگه يه چيزى اومد تو سرم ..!!!
مامان تسنیم
14 مهر 92 13:13
چه دختر مهربونی که اینقدر به فکر مامانشه
حالا باز خوبه فعلا تو فکر پروازه هنوز حواس ماهی شدن نکرده



ههههههه .... فعلا تو آسموناست ....
فرشته
14 مهر 92 13:47
سلام شهادت امام جوادع را به شما تسلیت عرض میکنم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگم تسنیم جون چه خوب اعتراف میکنه ها خودش همه چی رو بروزمیده
خیلی باهوشه ماشاالله


سلام خانم بر سما هم تسليت باد
بللللللله اعترافاتش تمومى نداره ...
نظر لطفته
مامان محمدمهدی
14 مهر 92 14:28
خیلی ازش خوشم میاد خیلی بامزه و باجسارته، دمش گرم
قصه رو کاملاً متوجه شد؟ آدم نمیفهمه که میفهمن یا نه؟



فكر كنم ... خيلى سعى كردم براش به زبون بچه گونه بگم بجاى اينكه چشماشو ببنده و آروم گوش كنه ، چشماش تا ته باز و هى حرص مى خورد از آدم كه حرف شيطون رو گوش كرد و از شيطون كه رفت حصرت آدم رو وسوسه كنه همش مى گفت :شيطون بدججججججنس....!!!
امیر مهدی و عمی
14 مهر 92 14:40
سلام بر مامانی
الهی من قربون اون دل کوچول موچولوت برم که سریع باید همه چیرو به مامان بگی
انقدر که شما بچه ها دلاتون پاکه
خدا کنه که هیچ وقت شیطون رجیم سراغ شما فرشته های خوب نیاد.
فرشته وپروانه پری روز و زنیور دیروز و عروسک دوست داشتنی همیشه دوستت داریم


عزيز دلم ... خدا نكنه عمه جونى
الهى آمين ...
ممنونم عزيزم ما هم دوستتون داريم
امیر مهدی و عمی
14 مهر 92 14:43
ولی مامانی واقعا دیگه اینبار حق داشتی ناراحت بشی چون دست زدن این کوچولوها به قیچی اون هم به دور از چشم بزرگترها خیلی خطر داره من نمیدونم هر جا هم قایمشون کنیم پیداشون میکنن
حالا از غافلگیر های جدیدش تسنیم جون چیزی نگفته؟


درسته عزيزم باباش هم چند بار بهم گفت منم همه قيچى ها رو بالاى كمد قايم كردم بخاطر همين خيلى متعجب شدم كه اين از كجا دوباره قيچى پيدا كرده
چند روزه واقعا همش دارم غافلگير ميشم اصلا اهل اين خرابكاريا نبود به قول خودش يه چيزى رفته توى سرش ...!!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
14 مهر 92 17:31
اووووووووخییییییییییییی
نازززززززززززززززززی
بچه م ....

چقدر تو شیرینی آخه زنبور کوچولو

یادم افتاد به نیایش که دوست داره هر روز یه چیزی باشه

فدای این مامانی گل که واسه دخملی ِ نازش اینقدر وقت میذاره و همه چی واسش تعریف میکنم از امام ها

جریان شلواره چه باحااااال بود....

قررررررررررررربونت برم من تسنیم گلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


آخ که تو چقدر با احساس کامنت میذاری عزیزم
قربون محبتت ... جونم
آره اتفاقا منم همش با این حرفای تسنیم یاد نیایش میفتم
زهرا (گل بهشتي من)
15 مهر 92 9:04
كاش آدم تا هميشه انقدر صاف و صادق ميموند كه خودش به اشتباهش اعتراف كنه....فرشته ها فرشته بمونن!


اى كاش ....

Mamani ye Zahra
15 مهر 92 9:29
Tasnim joonam in shirin zaboonihat mano koshte
kheili nazi golam
khaheshan az in enteham haye dard e sar saz nakon khale
Tasnim khanoom e ma bahtar az fereshtehast


بچم كنجكاو شده ببينه چه جورى موهاش مى ريزه ...!!!!
خيلى ممنونم ازت دوست خوبم
مادر کوثر
15 مهر 92 14:01


ای شیرین خانم بالدار

ببوسش با این همه شیرین زبونی



خيييييييلى ممنونم مامانى كوثر جووووووونى
مامان نیروانا
16 مهر 92 8:32
روز جهانیت مبارک نمونه ی کامل یه کودک خدایی.
عاشقتم تسنیم. عاشق کارات و دلیل و برهان آوردنا و یه جوری حل و فصل کردن قضیه هات.


عزيزم تشكر از اين همه محبتت و تبريك زيبات
كامنتات آدم رو به ذوق مياره نمونه كامل يه مادر خدايى خيلى دوستون دارم شما و نيرواناى نازنينم رو
مامان سيد محمد سپهر
16 مهر 92 8:40
عزيزم...امروز فرشته ، فردا زنبور، پس فردا اردك...چقدر تنوع...اين كه خوبه نبايد خسته بشي اما تسنيم من دختر مامان جون بودن از همه چيز بهتره...


عززززيزم ....اون كه بله ... فقط بچم عشق پروازه فعلا ...
مامان سونیا
16 مهر 92 10:24
وای مــــردم! روزِ ناز کودک است
روز سرمســـــتی و ساز کودک است
کودک است آییــــنه ی دل را صفا
کودک است محصـــولی از عشق ووفا

روز کودک مبارک



ممنونم عزيزم بر سونيا جونمم مبارك
مامان فاطمه زهرا
16 مهر 92 15:58
خصوصی لطفا


بله عزيزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 مهر 92 17:06
نمیدونم کامنت هام اومده یا نه؟


بٓ..... لللللللله ....
دو تا هم اومد ...
حالا ميام پيشت....
❤دو نیمه قلبم❤
16 مهر 92 19:16
سلام خاله جون
ممنوووووووووووووووووووووووون
محمد برای من همون پسر کوچولوی شیزخواره چهاردست و پاست
یه دنیا ممنون


آره راست مى گى والا ...
خواهش مى كنم گلم
❤دو نیمه قلبم❤
16 مهر 92 19:17
تسنیم جان دختر گلم روزت مبارک.شاد باشی عزیزم


ممنونم ازت مامان ساقى جون
❤دو نیمه قلبم❤
16 مهر 92 19:17
کامنتهای این پست کو؟؟؟؟
گذاشته بودمااااااااااااااااا
توهم که نزدم؟؟؟


نمى دونم ...
الان دارم اينايى كه هست رو تائيد مى كنم
ستاره زمینی
19 مهر 92 9:16
عزیزم زنبورکم چه بانمکی تو دخملی .
فرشته خاله دست به قیچی نزن خیلی کار بدیه مامانی هم حق داشت دعوا کنم .


ديگه قول داده دست نزنه ....
مامان نیایش
23 مهر 92 10:19
الهی دورت بگردم آخه چه قدر شما ورووجکا کارا و حرفاتون شبیه همه من وقتی میام اینجا و میخونم از ن وشته های قشنگ مامانی که خاطره هاون رو مینویسه و شیرین زبونی های تو رو تازه یادم میافته که نیایش هم همین جوریه عشق من نیایش هم هر روز یه نقشی داره ولی کلا موافق حیونای وحشی نیشت


واى باورت نميشه مامان نيايش جونم من همين جور مى مونم از اين كاراش كه عين نيايش عزيزمه توى خونه فعلا توى مود پر و پروازه ولى گاهى هم خرگوش و كانگورو و قورباغه و پيشى و موش هم ميشه و من مى مونم مات و مبهوت
همه اش نيايشم مياد توى ذهنم
آره دقيقا تسنيم اصلا از آقا شيره و پلنگ و اينا خوشش نمياد اسباب بازيشونو داره ولى مى گه مامانى اين آقا شيرش خوبه حيونا رو نمى خوره با هم دوستن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد