دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

✿ــــ✿

دلبرک آرایشگر ....

1392/7/10 20:00
247 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ظهر ناغافل خوابمان گرفت   .سه تا کتاب قصه برای شازده خانم خواندیم و چشمانمان بسته شد .....

توی خواب و بیداری متوجه شدیم از پیشمان رفته و برای خودش پویا میبیند ...

ما هم با خیال راحت و بدون مزاحمت دو ساعتی را خوابیدیم ...

تا چشمانمان را گشودیم صورت دلربای دخترکمان را دیدیم که با لبخندی گشااااد بالای سرمان ایستاده و با همان خنده رو به ما میگوید : مامانی ...   بیدار شدی ؟

سری تکان دادیم و خواستیم دوباره چشمانمان را روی هم بگذاریم که گفت :

مامانی ببین ...  من بزرگ شدم بلدم موهامو کوتاه کنم ....

تعجبتعجبتعجب مثل برق گرفته ها پریدیم از جا ....

نگاهی به سرتا به پای دلبرکمان انداختیم و ....  بــــــــــــله ...  قیچی بدست و ...( آیکون صحنه وحشتناک )

گفتیم : تـــــــــــسنیم ..... موهاتو کوتاه کردی ...؟؟؟ استرس

گفتن همانا و بغض کردن دلبرکمان ... همان ....نگرانگریه

پشت سر هم میگفت :

خب بلندش کن ... موهامو بلند کن ...

 به من غذا بده تا موهام بلند بشه ...

همین جور مو بود که از لابه لای موهایش بیرون می آمد 

حالا نمیدانستیم بخندیم عصبانی باشیم ...هیپنوتیزم متحیر مانده بودیم فقط یه کم جدی گفتیم :

  اصلا انتظار چنین کاری را نداشتم ازت ....

بیشتر خنده ام از جملاتش بود که به من امر می نمود موهایش را بلند کنم ...!!!قهقهه

خدا را سپاس که بیش از این هنرنمایی ننموده   یک دسته از بالای سرش را قیچی کرده

وقتی موهایش را دید بیشتر مضطرب شد و دست به سرش کشید و گفت :

دیگه اینجا موها نداره ...

اینم گریه دلبرکمان که دلمان را ریش کرد ...

بغل نمودیم این دلبرک را و گفتیم تکرار نشود . چند نمونه عکس یادگاری هم گرفتیم و خلاص ....

پی نوشت : داشتم از خنده میترکیدم قهقهه به زوووور جلوی خودم رو گرفته بودم عزیزکم !

اول که میگفتی زود باش موهامو بلند کن ...

بعد گفتی نترس غذا میخورم بلند میشه ...

بعد که موهاتو دیدی خیلی وحشت کردی و گریه ات گرفت فکر کردی دیگه بالای سرت خالی شده

بعدشم که هی میگفتی مامان ببخشید عصبانی نشی هاااا ....

منم که : قهقهه ولی خودم رو کنترل کردم که نخندم

بعد که بوسیدمت و همه چی ختم بخیر شد گفتی : مامان من میخواستم شیرین خانم باشم !!تعجبخنده

پی نوشت بعدی: تولدت 24 روزه دیگه ست میخواستم موهات بلند باشه حالا نمیدونم چی کار کنم ببرمت آرایشگاه یا ولش کنم ...نگران

پی نوشت بعدی تر : الان دسته موهات رو دستت گرفتی و اومدی پیشم میگی : چی کار کنم این شیطونا از اون بالا اومدن پیشم هی گفتن موهاتو کوتاه کن ... موهاتو کوتاه کن ...تعجبقهقهه

گفتم : شما نباید حرف شیطونا رو گوش میکردی ؟

گفتی : خب ببخشید ....

گفتم : به خدا هم بگو ببخشید که حرف شیطونا رو گوش کردی ...

همین جور که بیرون میرفتی شنیدم که آهسته گفتی خدایا ببخشید ...

این قضیه شیطونا رو هم از قصه حضرت آدم  که پریشب برات گفتم یاد گرفتی . جریانش رو توی پست بعدی میگم ماچماچ

خدایــــــــــا  دلبرکم را از شر وسوسه های شیطانی حفظ بفرما .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

امیر مهدی و عمی
10 مهر 92 21:37
سلام
الان چهره من بعد از خوندن پستتون اینطوریه
باز هم خوبه خوابتون بیشتر از این ادامه پیدا نکرده اگه نه دیگه باید از این آیکوناستفاده میکردم .
ولی الهی قریون این فرشته کوچولو برم بعد از اینکه موهاشو دیده خیلی تکون خورده ها، اما شما هم بد جوری از خواب ناز پریدید ....
مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امان از دست این شیطون که دست از شما فرشته های نازنین هم بر نمیداره
انشااله هیچ وقت دیگه اشکاتو نبینم عروسک نازنین
حالا موهاشو چیکار کردید؟


سلااااااااام حق دارى خب ....!!
وااااى نمى دونى يه دفعه چه حالى شدم ...
واقعنم امااااااااان .....!
موهاشو گذاشتم لاى كتابش

❤دو نیمه قلبم❤
11 مهر 92 1:07

سلام
خوبی
درررررررررررررکت میکنم
ساقی هم یه بار اینکارو کردهمینطور که تو موهاش دست میکشیدم مو ازش در می اومد
ای خداااااااااااااااااااا گریشو ببین.دلم سوخت براش
خالا خوبه زیاد نبریده
مال ساقی یه مدتی درست وسط سرش ته مونده موهاش سیخ میموند
دیگه هشیار بخواب


سلاااااااااام .....
پس ساقى هم .... واى چى كار كردى اونوقت ؟ همين جور گذاشتى بلند شه بعد بردى درستش كنى يا همون موقع برديش آرايشگاه ؟؟
سمیرا
11 مهر 92 11:42

وااااااااااااااااای دیگه نتونستم جلوی خندم نگه دارم
ماشاءالله خیییییییییییییییییییییییییلی کنجکاو و بامزست
بنظرم اگه خیلی مشخصه و بد شده ببرآرایشگاه درست کنه
وای دلم



نمى دونم اصلا ... يه ور موهاشه . اگه جلوى موهاشو جمع كنم كه اصلا معلوم نيست ولى اگه باز باشه ضايع است ...
سمیرا
11 مهر 92 11:43
خصوصی عزیزم


اختيار دارى عزيزم اين چه حرفيه ...
ميام پيشت
سمیرا
11 مهر 92 14:15
خصوصی گلم


اين الان يكى ديگه ست ...؟؟
خواهر فرناز
11 مهر 92 14:43
عزیزم با این شیرین زبونیاش
خیلی بامزه بود
واقعا توی خواندن منم حس کردم الان مثل برق پریدی وچه حسی داشتی
خوب بچه چه گناهی داره همش تقصیر شیطونک هاست دیگه ای بابا

تولدت پیشاپیش مبارک جیگری خانوم


اصلا فكرشو نمى كردم همچين كارى بكنه ....
خدا لعنت كنه شيطونكا رو
خيلى ممنون عزيزم از تبريكت
مامان نرگس
11 مهر 92 16:20
سلام عزیزم خیلی خندیدم خندم از شیرین زبونیای خانمی بوده


سلام خاانم
چه ميشه كرد همين شيرين زبونيا ، تلخى كارش رو پوشوند ...
مامان نرگس
11 مهر 92 16:24
کامنت اولی هم خیلی جالب بود و خندیدم. واقعا" اگه خوابتون ادامه پیدا میکرد چی میشد
امان از دست شیطون که منم وسوسه کرد موهای دخترمو مرتب کنم


ههههههه. راست مى گى همش تقصير شيطونه !!!!
مامان تسنیم
11 مهر 92 16:32
مامانی مگه قرار نبود دیگه تو هال بخوابی که از این صحنه ها نبینی؟
وای انگار همه دخترها دوست دارن موهاشون را قیچی کنن باز برای تسنیم خوبه عقب سرش یادم یه بار خواهر کوچیکم جلوی موهاش را تا پوست سرش کوتاه کرد


: واااااى راست مى گى ... اون ديگه خيييييييلى وحشتناكه
آره خدا رو شكر از ته نچيده ....
سمیرا
12 مهر 92 11:23
خصوصی گلم


چششششم
❤دو نیمه قلبم❤
12 مهر 92 12:14
سلام
وااااااااااااااااای اخه نمیدونی فکر کن من تو نت بودم و با دوستی مشغول کامنت بازی
بعد دیدم ساقی همش تار مو میاره و میگه مامان موهام همش داره میریزه.حالا نمیگفت دلیل ریزش رو.
من هم همینطور یکی یکی ازش میگرفتم
یهو ترسیدم گفتم بیا ببینم موهاتو.چشمت روز بد نبینه وقتی دست کشیدم تو موهاش کلی مو ازش در اومد

شونه برداشتم و شونه زدم دیدم خدایا چرا این بچه یهو ریزش مو گرفت غروبش موهاشو شونه زده بودم یکی هم نریخته بود
بعد دیدم بـــــــــــــــــــــــــــــــــله خانوم خانوما قیچی ابرو برداشته و از وسط اون هم از روی موهاش یه دسته مو بریده
آرایشگاه نبردم
میخواستم ببرمش بیرون اون قسمت رو ژل میزدم تا سیخ نمونه
البته الان 5 ماهی گذشته و موهاش کمی بلند شد
حس خیلی بدیه.همش خودم رو سرزنش میکردم چرا اینقدر مشغول کامنت بازی بودم که دخترم جلو چشمم ارایشگری کرده
اصلا" بیشتر اونایی که دختر دارن دچار این معضلمیشن.دیگه کلمه پیدا نکردم به جاش گفتم معضل
راستی در مورد لینکها که پرسیدی:
اونا خودشون تو قالبم بودن تازه اون پایینشو ندیدی دلار که خوبه اون پایین از وکیل و طلاق و دادگاه هم لینک گذاشته
یه بار رفتم تو قالب و اونا رو حذف کردم یهو همه لینکهام هم پرید.باید یه کاری کنم

سلام ...
وااااااى باز خوبه من خواب بودم !!!!
نه بابا ... من هم داداشم اين كارو مى كرد هم پسر خاله ام ...پسر خاله ام كه با خواهرش دوتايى ميشستند موهاشونى قيچى مى كردن
با چه اعتماد به نفسى موهاشو ميداده بهت ....
اِ..... مال قالبته !! چه جالب ولى خوبه قيمت دلار رو آدم لازمش ميشه
آره بعد اومدم پايين اونا رو هم ديدم تعجب كردم بيشتررررر ....
فرشته
12 مهر 92 12:36
الهیییییییییییییییییییییی چیکار کردههههههههههههههه نگاه کن قیافه اش رووووووووووو چه مظلوووووووووووووم کردههههههههههههه
اشکال نداره تسنیم عزیزم


عزززززيزم من واقعا شرمنده ام هنوز نتونستم بيام پست آخرت رو بخونم
قيافه اش كه واقعا خنده دار بود....
منصوره مامان زهره
12 مهر 92 14:15
وای عجب کاری! اما حرفای بعدیش واقعا بامزه بود، من بودم فکر نکنم میتونستم جلو خنده م رو بگیرم !
موهامو بلند کن
آمــــــــــــــــــــین برای دعای قشنگت
اون خدایا ببخشیدش دلم رو برد هزار ماشالله


....
خيلى ممنونم ازت
مامان حانیه
12 مهر 92 15:40

خیلی باحال بود حرکتش حانیه ام یه دفعه همچین کاری کرده بود منتها جلوی موش روکوتاه کرده بودعیبی نداره زودی موهاش بلند میشه


واااااى .... پس انگار اكثرا از اين دسته گلا آب دادن ...!!!
مامان طهورا عسلی
12 مهر 92 18:57
الحمدلله خدارو شکر این بچه کار دست خودش نداده.

قیچی دم دست بوده؟



این قیچی کاردستی درست کردنشه همیشه وقتی میخوایم کاردستی درست کنیم درش میارم بعد دوباره میبرمش
از صبح به من گفت بیا به قول خودش مقوا بازی !
منم وسایلش رو در آوردم ولی بعد دیدم چسبش خشک شده درش را باز گذاشته بوده گفتم باشه عصری با هم بریم چسب بخریم
گذاشتمشون کنار و .... بعد از ظهر این جوری شد !!!

مامان نفس طلایی
12 مهر 92 21:35
ای جانم عزیزم .... عوضش شد یه خاطره واسه خودش


از اون جهت ....
ولی هر بار میرم موهاشو شونه کنم حرصم میگیره باز ...!!!!
مامان محمدمهدی
13 مهر 92 8:19
سلام دوستم
راستش حرفم نمیاد.هنوز هم متعجبم و هم خنده م گرفته.دارم فکر میکنم اگه من دختر داشتم و این کارو میکرد عکس العملم چی بود؟


سلام...
بابا ما که هنوز هیچی نگفته خانم خانما زد زیر گریه
چیزی میگفتیم چی میشد ...
زهرا (گل بهشتي من)
13 مهر 92 11:00
اي جوووووووووووووونم.عزيزم.ببين چيكار كرده....خب مامانش زودتر بلندش كن!!!!!!!
چقدر جالبه اين موقعيتهايي كه نميدوني بخندي يا داد بزني!!!!!!!


خوبه يه فايده اى برام داشت ... الان همه غذاهاشو تند تند مى خوره كه موهاش زود بلندشه !!!!
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 مهر 92 14:56
وای چطوری دلت اومد دعواش کنی؟
ای جان
گریه شوووو
خیلی لوسی، دیگه باهات قهرم مامانیییییییییی

ولی نمیدونم من چرا خندم نگرفت دلم ریش شد
ولی خودمونیما...
بدجوری طرفدار ِ تسنیم جونی ام

فدااااااااااش .... فدای شیرین زبونی هاش.... فدای کارهاششش... فدای لبخندش که بالا سرت ایستاده بوده و زده ...

من فهمیدم، وقتی شما خوابی استعدادهای تسنیم جون، بدجوری شکوفا میشه

تفلدش پیشاپیش مفالکککککککککک


من دعواش نكردم فقط تونستم جلوى خنده ام رو بگيرم اصلا نمى تونستم حرف بزنم اگر نه تابلو مى خنديدم ... باور كن
خودش از ديدن موهاش ترسيد و اينكه فقط ترسيد كه من ناراحت شم يعنى يه جورى دست پيش گرفته بود فسقل من
بابا طرفدااااااار مهربون
كاش يه روز نى نى ات بياد ببينمش من خودم عاشقشم از طرفدارم اونور تر .... واااااى يعنى ميشه اون روز رو ببينم ....
ههههههههه ..... آره راست مى گى اصلا كلا ما مزاحم شكوفا شدن استعداديم ...!!!!
خييييييييلى ممنونم از لطفت الان ديگه ٢١ روز ديگه مونده
علامه کوچولو
13 مهر 92 15:23
سلااااااااااااام
فکر نکنی برای کار تسنیم اینطوری شدم برای دوساعت خوابت کپ کردم
خوش به حالت کاش منم میتونستم
اصلا چه معنی داره مادر بچه رو تنها بذاره بره بخوابه عمرا اگه من این کارو بکنمقضیه لوح تقدیر که یادتونه
ولی خداییش خیلی صبوری خرج کردی من بودم بقیه موهاش رو هم قیچی میکردم تا ازین کارها نکنه
خدا همه ما رو از شر وسوسه های نفس حفظ کنه


سلااااام به به آرام جان
خب تسنيم هم پيشم خوابيده بود ولى من زودتر خوابم برد اين بچه هم الفراااااار ...
بقيه موهاشم ميچيدى ...؟؟!! حالا شايد پسر بود دلم نمى سوخت ولى الان دلم سوخت
الهى آمين...
علامه کوچولو
13 مهر 92 15:25
راستی چند وقتیه درگیر ماموریتهای شهریم اصلا وقت سرخاروندن ندارم مثلا فردا انشاءالله 5 صبح میرم مشهد 8-9 شب برمیگردم بدون اینکه خانواده م رو ببینم
شما تا مدتی بزرگی کنید غیبتهای ما رو علامت نزنید


خب بگووووو ديگه فكر كرديم خدايى نكرده اتفاق بدى افتاده
باشه عزيزم شما و خانواده محترم سلامت باشيد ...
مامان نیایش
13 مهر 92 19:15
ای واااااااااااااااااای ِ من
منم واقعا نمیدونم بخندم یا ....
دلبرک چه کار کردی با موهای نازت اینقدر من این موهات رو با حسرت نگاه کردم که آخرش چشمش زده ها  عاشقتم با این شیرین خانوم بازی هات
چه قدر با مزه گفته منم دلم ریش شد از گریه اش
آره مامانی بی خیالش شو بابا مهم نیست بلند میشه دوباره یه کمی بهش غذا بده بلند میشه


هههههه يه ذره مدل داده بهش
يادم رفت بگم شيرين خانم، خانم آرايشگرى هستن كه موهاشو هميشه كوتاه مى كنن
ممنونم ازت مامانى گل نيايشم
ما(من و گاهی بابا)
13 مهر 92 19:34
انگار اینکار اقتضای یک سن به خصوصه ، منم توی همین سن بودم که موهای دخترعموم رو کوتاه کردم ! تازه طفلی فرداش تولدش بوده


اى وااااااى ....!!!!
حالا چه مدلى زدى موهاشو ...؟؟؟
❤دو نیمه قلبم❤
14 مهر 92 14:10
سلام
اومدم پستتو خوندم میام بعد کامنت میذارم.تسنیم شیرین زبون رو ببوس


سلام عزيزم
ممنون خانمى راحت باش عزيزم
Mamani ye Zahra
15 مهر 92 9:21
Aman az dast e in vooroojak ha
Khoobe az joloye moohash nazade vagarna
bayad ye tagyir e asasi midadid

Hamash tagsir e sheitoone


خدا رو شكر كه اينجورى نكرد ... اونوقت مجبور ميشدم ببرمش آرايشگاه و ....
خدا رحم كرد...
مادر کوثر
15 مهر 92 13:58


عزیزممممممممممممممم

بنازم به این جسارتشششششششش

به این شجاعتشششششش



خوب کاری کردی تسنیم جونم

ناراحت نباش زود بلند میشه

خوب كارى كرده .....؟؟؟؟!!!!!
كوثر جوووووووونى يه قيچى بردار ....
اوهوم ..... زود بلند ميشه ...
مامان نیروانا
16 مهر 92 8:30
خیلی خوب تونستی جلوی خودت رو بگیری و اینهمه خونسر برخورد کنی عزیزم. من بودم چنان جوش میاوردم که نگو. فداش بشم که خیلی بانمکه.
عززززززییییییییزم. تولدش از الان مبارک.


آخه اشكاشو كه ديدم دلم نيومد ديگه بيشتر از اين ناراحتش كنم چون خودش متوجه اشتباهش شده بود و فقط به قول خودش مى خواست امتحان كنه
يه تجربه از قيچى زدن به موهاش!! تجربه قيچى زدن به پول و لباس و چادر رو داشت ... حالا اينم روش بچم كوله بارى پر از تجربه قيچى زدن داره
مامان سيد محمد سپهر
16 مهر 92 8:42
الهي آمين


مامان سيد محمد سپهر
16 مهر 92 8:45
محمد سپهر هم چند باري جلوي موهاشو كوتاه كرده........


چند بار ....!!!
وااااى ... لابد جلوى موهاش ...:
مامان سيد محمد سپهر
16 مهر 92 8:46
ولي تسنيم خيلي خوش زبونه ها.......خدا حفظش كنه


ممنونم نظر لطفته ...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد