دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

✿ــــ✿

خانم متین....

1391/6/15 17:21
280 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقت پیش که مریض شده بودی (فکر کنم حدود یه ماه بشه) رفتیم پیش دکتر مرندیان (منم بچه بودم پیشش میرفتم) یک پیرمرد جدی..! قبل از اینکه از خونه در بیایم گفتی نریم پیش آقای دکتر . من آقای دکتر رو دوست ندارم...تعجب

گفتم آخه مریضی سرفه می کنی باید آقای دکتر ببیندت.. چیزی نگفتی ولی معلوم بود کمی استرس داری منم بغلت کردم و نوازشت کردم تا آرام باشی ....ماچ

رسیدیم مطب هیچ کس نبود چون زود رفته بودیم آقای دکتر بیرون اتاق بود و تا ما رو دید به اتاقش رفت منو شما هم رفتیم توی اتاق و روی صندلی نشستیم . آقای دکتر گفت چی شده خانم ؟ من هم توضیح دادم سرماخوردگیت رو آقای دکتر ازم خواست تا شما رو روی تخت بشونم...

دکتر مشغول معاینات خاص خودش شد (خیلی دقیق و با آرامش معاینه می کنه)  تو هم هیچی نگفتی .. بعد ار معاینه با گوشی نوبت گلو رسید ...

هر کاری آقای دکتر گفت بدون دخالت من انجام دادی بعد هم نوبت گوشات شد . گوش راست و گوش چپ... دکتر وقتی به آخر معایناتش رسید گفت خانم گفتید بچه چند سالشه ...؟ گفتم دو سال و نه ماهه....      گفت همیشه همین جوره....؟؟؟ یکه خوردم منظورش رو نفهمیدم فکر کردم طوریت شده ... آروم گفتم چه جوری ؟؟؟ گفت همیشه این قدر آروم ومتینه ...؟ابله منو بگی خندم گرفته بود هم از دست تو هم از دست آقای دکتر لبخند آخه اونجا خیلی جدی نشسته بودی بدون اینکه صدات در بیاد حرفای آقای دکتر رو گوش میدادی وتا آقای دکتر ازت فاصله میگرفت خیلی یواش میگفتی مامان بیا بغلم کن ...

گفتم نه الان اینجوری آرومه تو خونه شیطونی میکنه ولی جلو دیگران آبروداری ...نیشخند

دکتر بدون توجه به حرف من گفت خیلی فوق العاده ست کم نظیره بچه به این سن این جوری آروم بشینه و هر چی میگم گوش کنه خیلی متینه....!!!!

تو هم از این تعریفها خیلی خوشت اومده بود من بغلت کردم از تخت پایین اوردمت پیشم نشستی دیگه خیالت راحت شده بود اوه

دکتر نسخه رو نوشت و به من داد من هم تشکر کردم آقای دکتر نگاهی بهت کرد و گفت

خداحافظ خانم متین.......یول

تو هم دست تکون دادی وخداحافظی کردی استرس

تا از در اومدیم بیرون گفتی مامان من آقای دکترو خیییییییییلی دوست دارم.....!!!!!!خنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زری مامان مهدیار
16 شهریور 91 0:00
امیدوارم این خانم متین همیشه باعث افتخارتون باشه و همیشه به وجود آسمونیش ببالین اسم بسیار بسیار زیبایی داره دختر گلمون
مامی امیرحسین
16 شهریور 91 0:27
آفرین. خاطره جالبی بود. ماکه در جریان شیطونیای این خانوم متین هستیم هم یکم یکه خوردیم. ولی خدارو شکر ترسش از دکتر ریخت
زینب السادات(مامان تسنیم)
16 شهریور 91 10:12
آفرین به خانم متین
خدا کنه تسنیم ما هم همینطور متین باشه که من بعید میدونم بس که پر انرژی و شیطونه



مامان آمیتیس
16 شهریور 91 15:40
برای تسنیم جونو مامان گلش
طاهره مامان امیرعلی
16 شهریور 91 20:49
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.
مامان همای مسیحا جونی
19 شهریور 91 19:49
الهی فداش بشم. من عاشق اینجور بچه هام. نازی. دیوونه ش شدم !
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد