آب بازى !
از اونجا كه از پاييز بهت قول داده بودم هوا كه گرم شد ببرمت كلاس شنا تا شنا ياد بگيرى منم به قولم وفا كردم .....
از بعد از عيد هر روز گريه و زارى مى كردى كه پس منو كى مى برى كلاس شنا ... بالاخره از شنبه پنجم ارديبهشت بردمت دو جلسه بيشتر نيست و تو هم خيلى علاقمندى با اينكه اين روزا اصلا حالم خوب نيست و بزور خودم رو مى كشونم ولى وقتى اشتياقت رو مى بينم يه كم سر ذوق ميام
يه روز در ميون ميريم يك ساعت و نيم توى آبى منم بيرون ميشينم امروز برات يه عينك شنا گرفتم خيلى خوشحالى تا الانم كه اومديم خونه عينكت رو بغلت گرفتى
نمى دونم اين حال بد من كى خوب ميشه ولى خيلى خسته و كلافه ام ..... اميدوارم زودتر خوب بشم
الحمدلله .....
هفتم ارديبهشت ٩٣
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی