شب تولد ....
كوجولوى نازنينم .... دخترك مهربانم ....
جان مادر ....
در شب تولدت فقط از خداى مهربونم مى خوام كه تو سالم باشى و باقيات صالحاتى براى من و پدرت ....
ان شاالله همچون اسمت پر خير و بركت باشى براى خانواده سه نفره مان و البته براى همه مامانجون و باباجون و خاله و ....
عزيز دلم امشب آخرين شب دوران جنينى توست نمى دونم الان تو چه حسى دارى ولى فردا شب به اميد خدا توى بغلم هستى
الان كه دارم برات مى نويسم تو براى خودت دارى سكسكه مى كنى !
قدمت پر از خير ... پر از بركت ان شاالله به جمع ما خوش اومدى دلبركم خواهر كوچولوى تسنيمم
*** تسنيم به مامانجون گفته اين نى نى مى دونه منم هستم يا خودش فكر مى كنه بچه اوله ...؟؟؟!!!!
خواهرت يه پارچه خانميه يه پارچه مهربونى خوش بحالت كه همچين خواهر مهربونى دارى
خداىا ....
يا ارحم الراحمين....
دختراى منرا در پناه خودت حفظ كن
شكر و سپاس مخصوص توست يا كريم
الحمدلله ......
١٤ آذر ٩٤ساعت ١٢:٤٩ نيمه شب