دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

✿ــــ✿

روزی که توپها مریض شدند ....!!!!

1391/10/9 9:54
345 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 6/10/91

مشغول رسیدگی به کارهایم بودم کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ......

هر از گاهی صدایی از خودت در می آوردی و چیغ نازکی میکشیدی ....

نگاهت کردم  دیدم  که .........تعجبتعجب

همه توپها رو روی مبل گذاشتی و یکی یکی داری معاینه شون می کنی .....!!!!ابله

به هر کدوم هم که می رسی یه صدایی از خودت در میاری و مثلا صدای گریه توپها رو در میاری ....!!!!!تعجب

با یک چراغ قوه موزی داری معاینه شون میکنی .....قهقهه

بهت گفتم چی کار می کنی .....؟؟؟؟

گفتی این بچه ها مریض شدن .......!!!!!!!نیشخند

نمایی از کفشهای جفت شده بیرون مطب خانم دکتـــــــــــــــــــــــــــــــر ....!!!!!!!خندهقهقهه

بعد از اینکه من وارد خلوتت شدم . این بازی رو رها کردی و بهم گفتی مامان بیا با هم توپ بازی کنیم .......از خود راضی

گفتم ......

این توپها که مریضن نمیتونن راه برن و بازی کنن .....!!!!!!! تعجب

گفتی .....

نه بابا .... !!!!! اینا که حرف نمیزنن توپن .....!!!!!!!نیشخند

منم....تعجبتعجب چلوووووووووووووووندمت و خورررررررررردمت .....!!!!!

دیگه تسنیم نداریم خورده شد ......چشمکنیشخندخوشمزه والسلام .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (27)

مادر کوثر
9 دی 91 10:17




ای مامانیه آدم خواااااااااااااااااااار
تسنیم رو خوردییییییییییییییییییییییییییییی
نههههههههههههههههههه

اه چرا اینجا شکلک گریه نداره!


یعنی من خودم تنهایی فدای این تخیلات و صحنه سازیهای زیبای این بچه ها میشم

برای تسنیم خورده شده

برای ما هم میذاشتی مامانی
تک خور شدیا

دیشب هم کوثر پتوشو پهن کرده بود و بالشتشو گذاشته بود روی پتو و نشسته بود روشو میگفت من الان سوار قایقم و اینجا دریا هس


هههههههه .....
الان میام این کوثر خوشششششششگلم رو هم می خورم .....!!!!
مادر کوثر
9 دی 91 10:18
خصوصی


تشکر...
شيرين مامان جانان و آوا
9 دی 91 10:21
چه خوشگل بازي مي كنه اين خانوم خانوما! خدا حفظش منه!


محبت دارید مامانی مهربونم ....
مامان زینب خانم
9 دی 91 10:37
ای جونم به این دختر ناز
ماشالله .......
عاشق بازیها و خلوت های این فرشته کوچولوها هستم چه دنیای خوبی و آرومی دارن تمام دنیاشون همین عروسکهای مهربون و بازیهای قشنگشونه کاشکی همیشه اینقدی میموندن عزیزم چه ناز نشسته . فدات شم خاله


قربون محبتتون خانمی ...*
منم اصلا دوست ندارم تسنیم بزرگ بشه ...
ولی خودش هی میاد بهم میگه من کی بزرگ میشم اندازت (اندازه ) تو ....!!!!!
مامان حانیه
9 دی 91 10:37
قربون دخترناز وخوشگلمون برم شرمنده مامانی نمیتونم زیاد بهتون سربزنم خیلی گرفتارم


عزززززززززیزم ....
شما و حانیه گلم رو خیلی دوست دارم ...*
علامه كوچولو
9 دی 91 11:03
آقا منم ازين خوردنيهاي خوشمزه ميخام
راستي اون از كاميون وهواپيماو...اينم از انواع و اقسام توپهاشحال پسرم چطوره؟


ههههههه ....
تازه مامانی پریروز رفته بودیم بیرون یک بسته لوازم یدکی ....آچار و پیچ و انبر دست و ... اینا برداشته میگه اینو برام بخر ....!!!!!
گفتم دختر ما رو باش ...
همین یه رقم رو کم داشتیم ....!!!!!!!


ستاره زندگی
9 دی 91 11:48
مامانی چرا بازی شو خراب کردی
عزیزم چقدر آروم وبی سروصدا بازی میکنه
کفش ها رو
اگر مامانی چیزیش گذاشته برای ما بخورمش که حواسش به همه جا هست


من بی صدا اومدم ازش عکس بگیرم اینم دیگه ادامه نداد ...
وقتی رفتم دوباره شروع کرد ....!!!!
مامان یه فسقِلی
9 دی 91 23:46
وای باز هم آفـــــــــــرین به شما مامانیه گل با این پست گذاشتنتون ... خیلی جذاب و شیرین پست می ذارید ... واقعا خوشم میاد خصوصا کیفیت عکـــس ها رو که ماشالا ...

آخــــــــــــــــی ... ماشالا چه خلاقه بچه مون ...

معاینه میکنه یا آمپول میزنه؟

خیلی باحال لحظه ها رو شکار کردید، آفرین

سیده تسنیم هم نــــــوش جـــــــونتون


خیلی ممنون لطف داری ....
بچه من اصلا نمیدونه آمپول چیه ....!!!!
مامان نيروانا
10 دی 91 7:23
من عاشق اين خلاقيت بچه هام، لحظه هايي و كه در تنهايي خودشون مشغولن و گاهي به اين شكوفاييا ميرسه خيلي دوست دارم. ميبوسمتون عزيزم. تسنيم كه خورده شد. مجبورم شيكم مامان مبارك رو بجاش ببوسم! بلكه بهش برسه



منم همین طور عاشق بازیهای کودکانشم ....
بعضی وقتها نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم میرم میخورمش.....
ستاره زمینی
10 دی 91 8:21
ای جانم ای جان مامانی بد تسنیم را خوردی
عزیزم کفش ها را ببین فدای تو تخیلاتت عروسکم
مامانی بد چرا خراب کردی بازیشا خانم دکترا از کارو زندگی انداختی
خیلی شیرینه وقتی در تخیلاتشون غرق میشند.......


خوب می خواستم ازش عکس بگیرم .....
آخه خیلی با مزه بود .....
مامان تسنیم
10 دی 91 11:41
واااااااااای عزیزم
میگم مامانی کلی حال میکنی با دخملت تو خونه
خوش به حالت...


خییییییییییییییلی ....
امروز داشتم به باباییش میگفتم کاشکی تسنیم بزرگ نشه ....!!!!!
وروجک شما هم این روزها رو در پیش داره ....
امیر مهدی و عمی
10 دی 91 12:40
سلام
مامانی وای قربون بشم این نازنین دخترو با این ذهن فعال ماشاله چشم نخوری ایشاله
دوستون دارم


محبت داری عمـــــــــــــــــه مهربون ....
ما بیشتر ....
مامان محمد و ساقی
10 دی 91 14:37
سلام عزیزم.نگفتی عکسها رو تو آلبوم خصوصی بزارم یا نه همینطوری؟
بعد برای خوندن پستت میام گلم


الان میام بهت میگم ...
مامان نیایش
10 دی 91 17:11
الهی من قربون این تخیلاتت برم ناز کوچولو چه قدر کارای شما دخملا به هم شبیه منم دلم میخواد بخورمت اخه ای مامانی بد تنها خوری؟!!


دیگه چیزی برای شما نمونده ....
تازه می خوام نیایشم بخورم ....
مادر کوثر
10 دی 91 17:37
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست....



خیلی زیبا بود عزیزم ...
راحله
10 دی 91 17:52
وااااااااااااای عزیزم چه با نمکه چه خانوم دکتری بشه هاااا به به



تشکر خانمی....
آسمان
10 دی 91 19:31
چقدم سرش شلوغه خانوم دکتر
خدا حفظش کنه



تشکر از اینکه به ما سر زدین و وقت گذاشتین ....
مادر کوثر
11 دی 91 10:52


نه عزیزم سرکار چیه؟
منظورمو خوب نرسوندم

پست رو اصلاح کردم

در ضمن خودم هزار بار کوثرو خوردم و تموم شده


عززززززیزم ....
خوب آدم ناراحت میشه دوستش کسل باشه مامانی ....
این فسقلی ها که تموم نمیشن ...!!!!
حالا یه بارم بزار ما بخوریم ....
♥ مامان آمیتیس ♥
11 دی 91 11:41
قربون خانوم دکتر بشم
ایشالا خدا حفظش کنه


خیلی ممنون مهربونم ....
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
11 دی 91 11:46
به به چه خانم دکتر گلی
موفق باشی عزیزم

با چند تا پست جدید بروزیم ..


تشکر ...
چشم حتما میام ....
مامی امیرحسین
11 دی 91 20:44
یعنی خدا رحم کرد آمپولشون نزد!!



اصلا نمیدونه آمپول چه کاربردی داره ...!!!!
مادر کوثر
12 دی 91 15:14
سلام عزیزم
شما کدوم شهرین؟ تهرانین؟
میخواستم جلو اسمتون در لینک دوستان بنویسم


تهران
مامان یه فسقِلی
13 دی 91 2:03
با پســــــــت جدیدِ " خواهرزاده گلم کــوثر" بروز هستم.

تشریـــــــــــف بیارید.

ممنـــــــون.


چشـــــــــــــــم ....
فاطمه مامان زهرا
13 دی 91 14:32
یعنی بهترین کارو کردیا
خوردنشو می گم



بابای امیرحسین
13 دی 91 23:52
خیلی بهم چسبید
خیلی کارش جالب بود
ماشالله به این دختر باهوش
ایده چراغ قوش باحال بود!


تشکر ...
مامان محمد و ساقی
16 دی 91 12:43
سلام خانم دکتر مهربون.توپاهی ساقی جون هم مریض شدن.میشه بیاین برای معاینه.


بوس برای ساقی جون و توپای مریضش ....
مامان یه فسقِلی
19 دی 91 0:46
فدات شم، سلام ... با موبایل آنلاین هستی؟


نه عزیز شرمنده ....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد