فرشته ...!!
_ مامان ببین دارم پرواز می کنم ...
_ مامان من فرشته ام ...
_ به من نگو تسنیم من .... یه .... فرشته ام ...!!
چند روزه که فرشته شدی و وِرد زبونت این چملاته ! دور خونه میچرخی و بال می زنی
دیروز یکی از دستات رو پشه نیش زده و چند بار از سوزشش شکایت کردی
گفتی : من دستم میسوزه حشره زده حالا چه جوری پرواز کنم ؟ فکر کنم باید اینجوری کنم ...
یعد با یه دستت شروع کردی به بال زدن !
یه کار بدی کردی قبل از اینکه من بخوام چیزی بهت بگم با چرب زبونی گفتی :
مامانا نباید فرشته ها رو دعوا کنن چون اونا ناحارت میشن گریه میکنن ...!!!
و من :
یه بازی جدید که خودت مبتکرشی اسمشم گذاشتی موش بازی !
چون عاشق تام و جری هستی این بازی رو ساختی تو موش میشی و ما گربه ! بعد تو میری توی خونه ات که مثلا سوراخته بعد ما که پیشی باشیم باید پنیر اسباب بازیت رو بذاریم جلوی خونه ات یا همون لونه موش ! تو باید یواشکی بیای بیرون و پنیرت رو برداری ....
وقتی از خونه ات میای بیرون ما باید بگیریمت و بخوریمت ... فقط من مجوز خوردن دارم بابا نباید بخوردت ...
تازه میدونی یه بار بهم گفتی بیا دیوار رو خراب کنیم خونه موش بسازیم توی دیوار مثل تام و جری !!!!
خدا رحم کرد که به همون خونه پارچه ای خودت رضایت دادی اونجا هم که علاوه بر خونه موش بازیت شده اتاق جدیدت !! یه دفعه میبینیم کشو های اتاقت خالی شده همه رو انبار کردی توی یه وچب جا ....
میگم وسایلت رو ببر بذار سر جاش ....
میگی : اینجا اتاق جدیدمه باید همین جا باشن سه سوته همه خونه رو از اسباب بازیات پاک میکنی خیلی راحت همه رو میریزی توی اتاق جدیدت اونجا شده انبار اسباب بازی
این عکس خونه ات یا همون لونه موش و انبار اسباب بازیا و اتاق جدیدت هست