عشقِ من
عشق من همانا دختريست چهار سال و پنج ماه و بيست و نه روزه كه واقعا چلوندنيست ! مى خواى بگم چرا ...؟
١_ بابا داره ميره پايين توى حياط . بدو اومدى پيشم مى گى مامان منو لازم ندارى با بابا برم پايين !!!
گفتم چرا لازمت دارم . بعد اونقدر فشارت دادم كه جيغت دراومد .....
٢_ امروز برات ماههاى سال رو يكى يكى مى گفتم و تو هم تكرار مى كردى . چند بار اين كار رو كرديم با هم يه دفعه اش موقع خواب بود وقتى رسيديم به مرداد گفتى مامان مى دونى مرداب يعنى چى ؟
گفتم يعنى چى ؟
گفتى يعنى بِمُره ....!!!!!!
اين هم باز چلوندن لازم داشت، نداشت ؟؟
سه شنبه دوم ارديبهشت ٩٣
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی