دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

✿ــــ✿

من به تو مى نازم ....

1393/5/2 19:59
100 بازدید
اشتراک گذاری

مشغول بازى با خالدى بودى . دو تايى براى خودتون يه خونه درست كرده بودين و هر دو تونم جوجه شده بودين ! اومدم طرف خونه تون ديدم  صداى جيك جيك مياد اومدم باهات بازى كنم مثلا ! در زدم گفتم من آقا گرگه امممممم ... اومدم بخورمتوووووون ....خنده

صدام رو هم كلفت كرده بودم . شنيدم با صداى نازك جيك جيكى به خالدى گفتى من الان آقا شيره ميشم ميرم شكستش ميدم ....

صداى غرش شير اومد .... حمله كنان بيرون اومدى از خونه و پريدى به طرف من . خلاصه منو شكست دادى و برگشتى توى خونه ات و دوباره جوجه شدى !

طى درگيرى كه با هم داشتيم جاى ناخنات نزديك بازوم موند اول قرمز بود ولى بعد به صورت سه تا نقطه قرمز برآمده شد 

عصرى اومدى نشستى بغلم قرمزى دستام و يه كم كنده شدن پوستش رو ديدى ... از قيافه ات ناراحتى مى باريد گفتى كم كم داره خوب ميشه ... مى خواى يه كم ليزش بزن !!! تا خوب بشه . من وقتى پيشى بودم ليز ميزدم خنده ليز همان ليس است !

گفتم نه خودش خوب ميشه ....

گفتى پس به كسى نگيا ....

گفتم چيو نگم مامانى ؟

گفتى : اينكه دستت اينجورى شده ....

بغلت كردم نشوندمت روى پام گفتم

چرا مامانى ؟

گفتى آخه مى لرزم .....

گفتم مى لرزى تعجب ؟؟؟

گفتى خب خجالت مى كشم ديگه .....

محكم فشارت دادم توى بغلم . محكمِ محكم ....

گفتم عاشقتم من دختر نازم ، عزيزم ... اشكال ندارى خوب ميشه گُل نازم محبتمحبت

 

الحمدالله ....

پنجشنبه دوم مرداد٩٣

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد