دردونه ی قشنگ خونه ی مادردونه ی قشنگ خونه ی ما، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

✿ــــ✿

بافنده قصه های شیرین

من : تسنیم نخ دندونه منو ندیدی ....؟؟؟؟ تسنیم : نه .... من : نمیدونم کجاست یه جایی دیدمش دیروزااااا .....   ولی نمیدونم چرا الان نیستش .... تسنیم : بزار من برات بگردم پیداش کنم . منم یه جایی دیدمش .... 30 ثانیه بعد ...... تسنیم : مامان حالا الان بیا نخ منو بگیر تا نخ خودت پیدا بشه .... من : اِاِاِاِاِ ......    این نخ شماست ؟ تسنیم : بله . من : پس نخ من کجاست ؟ تسنیم : حالا غصه نخور فردا پیدا میشه من :       توی فسقلی رو که دارم چه غصه ای دارم فرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته مهربون من      &nbs...
13 اسفند 1391

....!!!!

من داخل اتاق تسنیم , در حال مرتب کردن داخل کمدها تسنیم بیرون از اتاق , در حال تماشای پویا  من : تسنـــــــــــــــــیم اون مسواک زرده رو از توی کابینت برام میاری ؟ تسنیم در حالی که به طرف اتاق میومد که درست بشنوه :کووووودوم .....؟؟؟؟ من : همون زرده که دیروز هم گفتم برام آوردی ... تسنیم در حال خارج شدن از اتاق : چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم قربان .... من : ..... ...
7 اسفند 1391

داستان خوابیدن ودوجک شیرینم ...

بیشتر شبها موقع خواب ما با هم یه کم مشکل پیدا میکنیم از اونجایی تا ته ته انرژیت تموم نشه به خوابیدن رضایت نمیدی و میگی نمیشه بخوابیم .... هر شب من باید آروم آروم شما رو آماده خواب بکنم تا کمتر گریه و زاری کنی . بعد از شام مسواکت رو بهت میدم که بزنی و هر شب شما با نگرانی میپرسی میخوایم بخوابیم ...؟؟؟؟ بهت میگم نه حالا مسواک بزن فعلا بیداریم ... مسواکت رو که میزنی دوباره مشغول بازی میشی . من یواش یواش چراغها رو کم میکنم و چراغ خواب اتاقمون رو روشن میکنم تا این صحنه ها رو می بینی دوباره با نگرانی میپرسی میخوایم بخوابیم ..؟؟؟؟ بهت میگم نه بیا بریم روی تخت با هم صحبت میکنیم خوشحال میشی و میپری بغلم .... اول فقط میشی...
19 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ✿ــــ✿ می باشد