دیگه .....!!!!!
سه شنبه 14 آذر : قبل از ظهر با هم رفتیم خرید وقتی برگشتیم گفتی : مامان من میرم حموم .... گفتم باشه لباسای بیرونت رو در آوردم البته وسطش گفتی بقیه اش رو خودم در میارم شما در نیار ... خودت لباساتو در آوردی و رفتی حموم منم آب رو برات باز کردم و اومدم بیرون یه کم به کار و بارام برسم .... کارام تموم شد و اومدم توی حموم که بشورمت ....... همین جوری موندم ....... فکر می کنی چه صحنه ای رو دیدم .....؟؟؟؟ شامپوتو کلا خالی کرده بودی و ..... همه جا کفو ....... دیگه نگم بهتره ...... با اعتماد به نفس بالا .... گفتی: مامان من خودمو شستم .....!!! گفتم چرا همه شو ریختی خوب من الان با چی موهاتو...