١٨ مرداد ٩٣
چهار سال و نه ماه و چهار ده روز ! ٤ ، ٩ ، ١٤....... امروز رو برات ثبت كردم با عكساى قشنگى كه ازت گرفته شد .... با اينكه هيچ ، به قول خودت قيافه اى نگرفتى و همه رو يا من بهت گفتم يا عكاس ولى خيلى بد نشد ... البته عالى هم نبود . ولى من بيشتر از اين روى عكساى اين سنت حساب وا كرده بودم ايشالله اگه بشه عكساى پنج سالگيت رو زمستون ميگيرم تا جبران بشه اين عكسا رو يادگارى براى تو كوچولوى نازنينم از چهارسالگيت ميذارم تا براى هميشه باقى بمونه ************ بعد از عكاسى بهت موز دادم تا بخورى بهم گفتى : مامان .... موزا چه جورى رفتن اين تو ...!!!!( منظورت توى پوستشون بود ) گفتم : خدا اينجورى د...
نویسنده :
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
13:54